ریشه‌ی اکولوژیکِ جنگِ داخلی در سوریه

در منتخب سردبیر/نوشته شده در سال ۲۰۱۵ توسط
سردبیر: مقاله‌ی زیر نوشته‌ی «جیانلوکا سرا» (Gianluca Serra)، فعال محیط زیست و محقق است. او بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱ از طریق سازمان‌های بین‌المللی مختلف در سوریه شاغل بوده و دولت سوریه را در پیشبرد برنامه‌های حفاظت از محیط زیست یاری داده است. او معتقد است که جنگ داخلی در سوریه نتیجهٔ گسترش بیابان و تخریب اکولوژی شکنندهٔ دشت‌های سوریه است [نه به معنایِ انکارِ عوامل دیگر نظیرِ دخالت‌های ژئوپولیتیک کشورهای دیگر، بلکه به معنایِ تأکید بر نقشِ کلیدی تخریبِ اکولوژی در فراهم کردنِ بستری مستعد برای بحران]. فرایندی که از ۱۹۵۸ یعنی زمانی که دروازه‌ی «سرزمین‌های مشترکِ متعلق به قبایل بادیه‌نشین» به روی چرای نامحدود دام‌ها گشوده شد، آغاز گردید. این امر نه تنها به فروپاشی اکوسیستم منطقه انجامید، بلکه نهایتاً منجر به تخلیه‌ی منابع آب و از میان رفتن کشاورزی منطقه‌های وسیعی از سوریه نیز شد. شکستِ دولت سوریه در یافتن راه‌کاری برای جلوگیری از این روند تخریبی، در نهایت به آشوب اجتماعی و جنگ داخلی انجامید.

در سالِ ۲۰۰۹ من پیش‌بینی جسورانه‌ای کردم: چنان‌چه روندِ بیابان‌زاییِ گسترده‌ای که گریبان دشت‌های سوریه[۱]Syrian steppe را گرفته به سرعت متوقف نشود، بیابان‌زایی و فروپاشی اکوسیستم منطقه می‌تواند به عاملی مهم برای بروز بحرانِ اجتماعی یا حتی جنگِ‌ داخلی در این کشور تبدیل شود. این‌ را طی مصاحبه‌ای که «فرانچسکا دی چاتل»[۲]Francesca De Chatel، روزنامه‌نگار و نویسنده، با من انجام داد گفتم. آن روزها من از دولتِ سوریه نامید شده بودم،‌ چرا که اندرزها و هشدارهایم درباره‌ی نیاز عاجل دشت‌های این کشور به ترمیم را نادیده گرفته بود؛ دشت‌هایی که بیش از نیمی از مساحت کشور را می‌پوشانند.

یک دهه از تلاش من برای ترویج این نکته که چرای بیش از حد دام‌ها در دشت‌ها و مراتع سوریه عاملِ اصلی تحلیل رفتن اکوسیستم منطقه است می‌گذشت. در این مدت من در یک پروژهٔ چهار ساله که توسط سازمان جهانی غذا (UN-FAO) انجام شد نیز مشارکت داشتم. یکی از نتایج این پروژه این بود: چرای بیش از حد در دشت‌های سوریه مهم‌ترین عامل تخریب اکولوژیک و گسترش بیابان بوده است.

اما برای کارمندان دولت سوریه ساده‌تر بود که مشکلات را گردن عوامل خارجی مانند خشک‌سالی طولانی یا تغییر جهانی اقلیم (climate change) بیاندازند. هر چه باشد خشکسالی در منطقه‌های نیمه‌خشک مانند اکثر مناطق سوریه امری طبیعی است که هر از چند گاهی رخ می‌دهد. در ضمن تغییر اقلیم جهانی اصطلاحی است که در آن سال‌ها زیاد بر سر زبان‌ها بود. این عوامل خارجی به مثابه بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت و موجه جلوه دادن سیاست‌های ناپایای دامپروری در این مناطق به کار گرفته می‌شد.

«آلکس کیربی»[۳]Alex Kirby در مقاله‌ای که اخیراً منتشر شد این فرضیه را مطرح کرد که خشکسالی شدید بین سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ احتمالاً از عواملِ بروز جنگ داخلی در سوریه بوده است. من این احتمال را تأیید می‌کنم، اما خشکسالی را در شمار علت‌های مستقیمِ[۴]immediate cause بروز جنگ می‌دانم. علت‌های ریشه‌ای[۵]root cause را باید در بهره‌برداری ناپایا[۶]unsustainable از اکوسیستم شکنندهٔ دشت‌های سوریه جستجو کرد. سال‌ها قبل از دوران فعالیتِ من در سوریه و در دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی، سازمان‌های امدادرسانی جهانی نظیر «سازمان جهانی غذا»[۷]UN-FAO‌ خواستار پایان سیاست‌های مبتنی بر «اصل سودآوری حداکثری»[۸]profit-maximization principles و بهره‌برداری‌های بیش از حد از اکوسیستم شکننده‌ی دشت‌های سوریه شده بودند.

انکار در مقابل قدرت یک تصویر

عاقبت، خسته از تکرار حرف‌هایم، تصمیم گرفتم برای متقاعد کردن کارمندان دولتی از یک تصویر استفاده کنم. تصویری که در سال ۲۰۰۸ گرفته شده بود. آن سال یکی از سال‌هایی بود که خشکسالی شدیدی بر منطقه حاکم بود. به نظرم این تصویر نیازی به توضیحِ اضافه ندارد. گاه یک تصویر بیشتر از یک میلیون کلمه حرف می‌زند. به آن (در زیر) نگاه کنید. سمت راست نرده‌ها قسمتی از دشت‌های سوریه است که چرای دام‌ها در آن به مدت ده سال ممنوع بوده (توسط حصار محصور شده) و همان‌طور که می‌بینید اکوسیستم دشتی آن سالم و پویاست. از آن طرف، در ناحیه‌ی سمتِ چپ‌ چرای دام‌ها آزاد بوده که نتیجهٔ آن تبدیل شدن آن به سرزمینی بایر است که به سطح کرهٔ ماه می‌ماند. این تصویر ساده شاهدی بر این واقعیت است که اکوسیستم دشت‌های سوریه به خوبی قادر است با خشکسالی‌های مختلف و چه بسا خشکسالی‌های غیرمعمولی که به واسطهٔ تغییر اقلیم شدت گرفته‌اند، مقابله کند. با این‌حال، این اکوسیستم در برابر بی‌منطقی و بی‌تفاوتی انسان فرو می‌پاشد. این تصویر حتی سرسخت‌ترین مخالفان من را نیز در دولت شگفت‌زده کرد.

393957

در سال ۲۰۱۴، سه سال بعد از ناآرامی‌های اجتماعی و به دنبال آن جنگ داخلی خشنی که در کشور گسترش یافت، فرانچسکا دی چاتل مقاله‌ی جالبی منتشر کرد که نشان می‌داد ناتوانی دولت سوریه در مدیریت بحران اکولوژیک پیش آمده در دشت‌های این کشور و اتخاذ سیاست‌های ناپایا طی ۵۰ سال اخیر، از عوامل مهم بروز درگیری مسلحانه در این کشور بوده است. توسعهٔ سریع اقتصاد لیبرالی، افزایش بی‌کاری، فساد و همچنین فقدان بلند-مدت و خفه کنندهٔ آزادی از سایر عوامل بروز خشونت‌ها در این کشور ذکر شده است.

بهره‌برداری بیش از حد از یک اکوسیستم

دشت‌های سوریه حدود ۵۵٪ سطح این کشور را تشکیل می‌دهند. قرن‌هاست که دام‌های بادیه‌نشینان بومی (Bedouins) در این سرزمین‌ بزرگ (همراه با قسمت‌هایی از عراق، عربستان و اردن) به صورتی پایا چرا می‌کنند. هر ایل و قبیله دام‌هایی معین را در فصلی معین و به صورتی پایا به چرا می‌برد. رویه‌ای که با نیاز گیاهان بومی به رشد و بازسازی هماهنگ شده بود. دامدارانِ عرب این مناطق به پیشگامان ایجاد مناطق حفاظت شده[۹]protected areas شهرت دارند. آن‌ها چرای دام‌ در بخش‌هایی از مراتع را به صورت موقتی یا دائم ممنوع می‌کردند. این مناطق حفاظت شده به «حِما»[آ]متاسفانه نتوانستیم معادل دقیق عربی یا فارسی اصطلاح hema را بیابیم. حدس ما این است که احتمالاً به ریشه‌ی «حمایت» نزدیک باشد. موسوم هستند. این سیاست باعث می‌شد که اکوسیستمِ منطقه طی قرن‌ها سالم و مناسب برای چرا باقی بماند.

شکل‌گیری دولتِ مدرن در سوریه به معنای آغاز فرایند تخریب و تحلیل‌ رفتن اکوسیستم منطقه بود.

اما شکل‌گیری دولتِ مدرن در سوریه به معنای آغاز فرایند تخریب و تحلیل‌ رفتن اکوسیستم منطقه بود. ایده‌ی افزایش بهره‌وری از منابع ملی از شوروی اقتباس شد و بدون هیچ نگاهِ انتقادی در دستور کار دولت قرار گرفت: در سال ۱۹۵۸، دولتِ سوریه دشت‌های وسیع این کشور را ملی اعلام کرد و به این ترتیب این مناطق را عملاً به منطقه‌ای آزاد برای بهره‌برداری بدل کرد. به واسطه‌ی این سیاست، رابطه‌ی سنتی بین منابع طبیعی و کاربران بومی آن دچار اختلال شد. دانشِ سنتی بومیان که ساکنانِ باستانی منطقه بودند به طور ناگهانی از آن‌ها گرفته شد [«غیر علمی» و «غیرکارشناسی» دانسته شد]. مراتع که دیگر توسط قبایل بومی و شیوه‌های سنتی‌شان مدیریت و محافظت نمی‌شدند،‌ توسط دامداران مدرنی (با سرمایه‌گذاری ثروتمندان شهری) که از قید و بندهای سنتی رها بودند مورد بهره‌برداری بیش از حد و ناپایا قرار گرفتند.

سوءتدبیر عظیم دیگری در دشت‌های شرقی سوریه، منطقه‌ای که در شرق رود فُرات قرار دارد، رخ داد. کشاورزی گسترده مبتنی بر آبیاری (irrigation) و بهره‌برداری از منابع زیرزمینی آب در این منطقه رواج یافت. برای چندین دهه، بدون کنترل و مدیریت کافی، آب از سفره‌های محدود زیرزمینی به بالا پمپ می‌شد. همراه با تخلیه‌ی سفره‌های زیرزمینی، هر سال چاه‌های عمیق‌تری حفر می‌شد و سوخت بیشتری برای پمپاژ آب مورد نیاز بود.

گسترش سالیانه‌ی بیابان‌زایی

از خصوصیت‌های کلیدی و ساختاری اقلیم‌های این نوع مناطق (که اکوسیستم نیمه‌خشک[۱۰]semi-arid و شکننده‌ای دارند) این است که میزانِ رطوبت و بارشِ باران در آن‌ها به صورت دوره‌ای (periodic) تغییر می‌کند؛ دوره‌هایی که گاه پنج تا هفت سال طول می‌کشند. تخریب بی‌مهابای اکوسیستم نیمه‌خشک منطقه، تاب‌آوری (resilience) آن‌را به تدریج (ولی بی‌وقفه) کاهش داد. گرمایش جهانی و تأثیر آن در ایجاد الگوهای بلندمدت خشکسالی در منطقه‌، شدت و تواتر چرخه‌های خشک‌سالی‌ (drought cycle) دشت‌های سوریه را تشدید کرد. به این نکته توجه کنید که افزایش تاب‌آوری اکوسیستم‌ها، در واقع یکی از استراتژی‌های طبیعی مهم برای «آماده‌سازی و سازگارسازی»[۱۱]adaptation با تغییر اقلیم است. در گذشته‌ دورتر اکوسیستم دشت‌ها تاب‌آوری بیشتری داشت، در نتیجه خشک‌سالی‌های شدید و طولانی را تحمل می‌کرد. اما کاهشِ تاب‌آوری اکوسیستم منطقه باعث شد که در دهه‌ی اخیر، دام‌داران و کشاورزان منطقه از افتِ ناگهانی و شدید باروری خاک و افزایشِ تواترِ طوفان‌های غبار (که خود نتیجه‌ی افزایش فرسایش خاک‌ است) گلایه کنند.

بحران اکولوژیک به شورش‌ها دامن می‌زند

خشک‌سالی شدید بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، قطعِ ناگهانی یارانه‌های دولتی و افزایش شدید قیمت سوخت که برای پمپاژ آب از چاه‌های عمیق حیاتی بود؛ نهایتاً به فروپاشی کامل کشاورزی در منطقه‌های شرقی سوریه انجامید. همزمان، زوالِ اکوسیستم منطقه به حدی بی‌سابقه رسید. یک روزنامه‌نگار محلی در شرق سوریه که در سال ۲۰۰۹ خطاب به «گروه بین‌المللی بحران»[۱۲]International Crisis Groupگفت «خشک‌سالی، در واقع بر این فاجعه‌ی مصنوعِ انسان نور افکند و آن‌چه تا دیروز دیده نمی‌شد را علنی کرد». ترکیبِ بحران اکوسیستم و زوالِ کشاورزی و دام‌داری، بحران انسانی بی‌سابقه‌ای را در نواحی روستایی و غیرشهری سوریه ایجاد کرد که منجر به جابه‌جایی‌های داخلی گسترده‌ی جمعیت شد. واضح است که دولت نتوانست این بحران را به خوبی مدیریت کند.

در سال ۲۰۰۸، سوریه که تا پیش از آن به استقلال غذایی شهرت داشت و حتی صادر کننده‌ی غذا نیز بود، وادار شد برای اولین بار دست به دامان کمک‌های اضطراری بین‌المللی غذا شود. این که ناآرامی‌ها از نواحی شهرستانی و نه در مراکز شهری اصلی مانند دمشق یا حلب شروع شد امری تصادفی نیست. به طوری که برخی کارشناسان مانند «فرانچسکو دی چاتل»[۱۳]Francesca De Chatel این شورش را «انتفاضه‌ی روستایی»[۱۴]rural Intifada نامیده‌اند که در آن قبیله‌های بادیه‌نشین ساکن دشت‌های سوریه نقشی اساسی بازی کردند.

تحلیل دلایل بروز جنگ داخلی در دارفور[۱۵]Darfur که بین سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۱۰ رخ داد نیز به نتایج مشابهی ختم می‌شود. اکوسیستم دارفور نیز از نوع نیمه‌خشک است. بهره‌برداری بیش از حد از منابع خاک و آب آن‌را دچار وضعیت مشابهی کرد. در آن‌جا هم مردم بومی،  ساکنان مناطق روستایی و دام‌داران بادیه‌نشین قربانیان اصلی بودند.

شرایط اکولوژیک تأمین کننده‌ی حیات مقدم است

نقش اساسی شرایط اکولوژیک در شکل‌دهی اجتماعی-اقتصادی جمعیت‌های انسانی و تمدن‌ها موضوعی است که به تازگی درک و فهم شده است.

نقش اساسی شرایط اکولوژیک[۱۶]ecological condition در شکل‌دهی اجتماعی-اقتصادی جمعیت‌های انسانی و تمدن‌ها موضوعی است که به تازگی درک و فهم شده است. میراثِ فرهنگی محکم و غیرِ قابلِ نفوذِ غرب تا چندی پیش با موفقیت در برابر ایجاد و درک چنین ارتباطی مقاومت کرده بود. با این‌حال، در (خرده)فرهنگِ غالب در جوامع مصرف‌گرای ما، طبیعت چیزی جز یک کالا[۱۷]commodity یا امری تزئینی برای پر کردن روی جلد نشریه‌ی «نشنال جئوگرافی»[۱۸]National Geography نیست. اما تردیدی وجود ندارد که شیوه‌ی زندگی و اقتصاد ما کاملاً به منابع طبیعی و عمل‌کرد مطلوب آن در ارائه «خدمات اکوسیستمی»[۱۹]ecosystem service وابسته است.

خبر خوب این است که حلقه‌ی ارتباطی بین اکولوژی و اقتصاد (و سیاستِ اجتماعی[۲۰]socio-politics ) عاقبت شناخته شده و روز به روز بیشتر مورد تأکید قرار می‌گیرد و مطالعه می‌شود. هر چه باشد، اکولوژی و اقتصاد هر دو دارای پیشوند مشابهی «اکو» (eco) هستند که از واژه‌ی یونانی oikos به معنای خانه اقتباس شده است. این موضوعی تصادفی نیست.

سوء مدیریت منابعِ زمین

در کوتاه و میان‌مدت، تغییرِ اقلیم تهدیدی بزرگ برای کل تمدنِ انسانی است. این تهدیدها امروز هم در منطقه‌ی مدیترانه‌ی شرقی و سوریه و سایر نقاط جهان عیان هستند. این چالشِ بزرگ به مثابه آخرین درخواست از انسان‌هاست تا شیوه‌ی اقتصادی ضد-حیات خود را عمیقاً متحول کنند. این نکته‌ای است که «نائومی کلاین»[۲۱]Naomi Klein در آخرین کتاب خود به نام «این همه چیز را تغییر خواهد داد»[۲۲]This Changes Everything‌ به آن اشاره می‌کند.

امیدوارم که این آگاهی جدید مبنایی برای آغاز عصری جدید باشد. عصری که در آن اقتصاد عمیقاً متحول شده و با اصول اکولوژی هماهنگ گشته است. وقتِ آن رسیده که «عرف و قاعده‌ی حاکم بر خانه» (معنای اکونومی در زبان یونانی) را با «دانش درباره‌ی خانه» (معنای اکولوژی در زبان یونانی) هماهنگ کنیم، نه این‌که همچون ۲۰۰ سال گذشته به شیوه‌ی وارونه عمل کنیم. اگر در این امر مهم موفق نشویم، به سرنوشت تمدن‌های بی‌شماری که قبل از ما در زمین ظاهر شدند دچار خواهیم شد. آن‌ها رشد کردند، نسبت به باورها و ارزش‌های محوری‌شان تعصب ورزیدند و عاقبت به خاطر ناتوانی‌شان در تغییر و تطابق، فروپاشیدند. به زبان «دیوید سوزوکی»[۲۳]David Suzuki «چیزهایی در این دنیا هستند که ما قادر به تغییر دادنشان نیستیم. جاذبه، آنتروپی[۲۴]entropy، سرعتِ نور و ذاتِ زیستی‌مان که برای سلامت و بقایش به هوای پاکیزه، آب پاکیزه، خاک پاکیزه، انرژی پاکیزه و تنوع زیستی نیاز دارد. محافظت از زیست‌کره[۲۵]biosphere باید بالاترین اولویت ما باشد، در غیر این صورت بیمار و منقرض خواهیم شد. چیزهای دیگر نظیر سرمایه‌داری، نظام تجارت آزاد[۲۶]free enterprise، اقتصاد، پول و بازار نیروهایی طبیعی نیستند، بلکه ساخته‌ی ما هستند. این پدیده‌ها لایزال نیستند و ما می‌توانیم آن‌ها را تغییر دهیم. قرار دادن اقتصاد در مکانی بالاتر از زیست‌کره بی‌معناست.»

اگر از حکمتی باستانی‌ که هنوز در حافظه‌ی قبیله‌ای بومیان وجود دارد بگذریم، هوموساپینس‌[۲۷]Homo sapiens گونه‌ای نیست که به داشتن حافظه‌ی بلند مدت شهره باشد.

هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیست‌محیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر می‌شوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، درباره‌شان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بی‌قید‌ و شرطِ محتوای آن‌ها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری به‌وجودآورندگان‌شان نیست.


  1. Syrian steppe 

  2. Francesca De Chatel 

  3. Alex Kirby 

  4. immediate cause 

  5. root cause 

  6. unsustainable 

  7. UN-FAO 

  8. profit-maximization principles 

  9. protected areas 

  10. semi-arid 

  11. adaptation 

  12. International Crisis Group 

  13. Francesca De Chatel 

  14. rural Intifada 

  15. Darfur 

  16. ecological condition 

  17. commodity 

  18. National Geography 

  19. ecosystem service 

  20. socio-politics 

  21. Naomi Klein 

  22. This Changes Everything 

  23. David Suzuki 

  24. entropy 

  25. biosphere 

  26. free enterprise 

  27. Homo sapiens 


  1. آ) متاسفانه نتوانستیم معادل دقیق عربی یا فارسی اصطلاح hema را بیابیم. حدس ما این است که احتمالاً به ریشه‌ی «حمایت» نزدیک باشد. 

برو بالا