ترجمه: روزبه فیض
امروزه هر نیاز جدیدی که به تأیید نهادهای حرفهای برسد[۴]every new need that is professionally certified، دیر یا زود به یک حق[۵]right بدل میگردد. فشارِ سیاسی برای تثبیت هر کدام از این حقها، مشاغل و کالاهای نوینی ایجاد میکند. هر کالای نوینی فعالیتهایی را که افراد تا پیش از آن به تنهایی و به صورت خودبسنده از عهدهاش بر میآمدند، تخریب میکند. هر شغل جدیدی، مشروعیت را از کاری که تا آن موقع توسط افراد غیرشاغل انجام میشد میگیرد. قدرتِ حرفهها برای اندازهگیری آنچه باید خوب و درست دانسته و انجام شود، خواسته[۶]desire، تمایل[۷]willingness و توانایی[۸]ability انسانِ «معمولی»[۹]common man برای زندگی در چارچوب وسیلههای خودش را تحریف میکند.
روزی که حق شهروندان برای دسترسی به وکیل رسمی تثبیت میشود، حل اختلافات در کافهها و قهوهخانهها به کاری جاهلانه یا جامعهستیزانه تبدیل خواهد شد. همانطور که اکنون زایمان در خانه چنین تلقی میشود. همانطور که حق شهروند دیترویتی برای زندگی در خانهای که سیمکشیاش به صورت حرفهای انجام شده است، از آن برقکار اتوموبیل که سیمکشی خانهٔ خودش را انجام میدهد یک قانونشکن ساخته است. از دست رفتن یکی پس از دیگری «آزادی فرد برای مفید بودن» خارج از شغل یا کنترلِ حرفهای، تجربهای گمنام اما شدیداً منفور است. این تجربه همراه با آنچه آنرا «فقر مدرنشده»[۱۰]modernized poverty مینامم میآید. داشتن مقداری ناچیز آزادی عمل برای داشتن «بیکاری مفید» اینروزها به مهمترین امتیاز افرادی که دارای موقعیت اجتماعی بالا هستند تبدیل شده است. امتیازی که به شکلی روز افزون از اکثریت جامعه گرفته میشود.
پافشاری بر حق شهروندان برای مراقبت و تأمین شدن[۱۱]the right to be taken care of and supplied توسط انواع نهادهای حرفهای، به تدریج به حق صنایع و حرفههای مختلف برای فتحِ مشتریان بیشتر، تأمین آنها توسط کالاها و خدماتی که ارائه میدهند و نابود کردن شرایطِ محیطیِ ضروری برای مفید بودن فعالیتِ افرادِ غیرشاغل، تبدیل شده است. بنابراین، تا اطلاع ثانوی، تلاشها برای توزیعِ عادلانهٔ «فرصت و تواناییِ مفید بودن برای خود و دیگران» خارج از حوزهٔ اشتغال—یا خدمت اجباری نظیر سربازی—به بنبست رسیده و عملاً فلج شده است. کاری که خارج از مشاغل پرداختی[۱۲]paid job انجام میشود، اگر به کلی نادیده گرفته نشود، حتماً دست کم گرفته خواهد شد. فعالیتِ خودبسنده[۱۳]autonomous activity سطح اشتغال را تهدید میکند، انحراف اجتماعی ایجاد میکند و در تولید ناخالص ملی[آ]GNP که مفهومی است که پیش از GDP به کار برده میشود. لحاظ نمیشود: بنابراین اطلاق لفظ «کار کردن»[۱۴]work به آن درست نیست. کار[۱۵]labor، دیگر به معنای تلاش کردن و زحمت کشیدن[۱۶]toil نیست، بلکه همسری مرموز است که با سرمایهگذاریِ مولّد[۱۷]productive investment ازدواج کرده است. کار کردن، دیگر به معنای خلق آنچه از نظر فرد ارزشمند تلقی میشود نیست، بلکه عمدتاً یک شغل است و شغل یک رابطهٔ اجتماعی است. بیشغلی[۱۸]unemployment به جای اینکه به عنوان آزادی فرد برای انجام کارهایی که برای خود یا همسایههایش مفیدند در نظر گرفته شود، بطالتی غمناک دانسته میشود. زنی فعال که خانهای را اداره میکند و بچهها را بزرگ میکند و به بزرگ کردن بچههای دیگران کمک میکند، از زنی که شاغل است متمایز تلقی میشود. اینکه ثمرهٔ کار زنِ شاغل چقدر ممکن است بیفایده یا زیانبار باشد، اهمیتی در این ارزیابی ندارد. فعالیتها، تلاشها، موفقیتها یا خدماتی که خارج از روابطِ سلسلهمراتبی و غیرقابلاندازهگیری توسط استانداردهای حرفهای انجام شوند[۱۹]a hierarchical relationship and unmeasured by professional standards، جوامعِ پُرکالا یا کالازده[۲۰]commodity-intensive society را تهدید میکنند. ایجاد ارزشهای مصرفییی[۲۱]use value که از حوزهٔ اندازهگیریهای موثر میگریزند، نه تنها نیاز به کالاها و خدمات بیشتر را محدود میکند، بلکه شغلهایی که آنها را تولید میکنند و فیشهای حقوقییی که برای خرید آنها لازم هستند را نیز محدود میکند.
در قرون وسطی، هیچ رستگارییی خارج از کلیسا وجود نداشت و روحانیون زمان به سختی میتوانستند به تودهها توضیح دهند که خدا چه بلاهایی بر سر آن دسته از کافرانی[۲۲]pagans که به وضوح بافضیلت یا مقدس بودند خواهد آورد. به شکلی مشابه، در جامعهٔ معاصر، هیچ کار و تلاشی مولد نیست، مگر اینکه به دستور رئیسی انجام شده باشد. اقتصاددانها به سختی میتوانند این امرِ واضح را که افراد میتوانند خارج از حوزهٔ نفوذ بنگاهها[۲۳]corporation، آژانسهای داوطلبی[۲۴]volunteer agency یا اردوگاههای کار[۲۵]labor camp مفید باشند شرح دهند. کار کردن فقط وقتی مولّد، محترم و در شأن شهروندان است که طی فرایندی انجام شود که توسط عوامل حرفهای برنامهریزی، نظارت و کنترل شده است. عواملی که وظیفهشان این است که اطمینان حاصل کنند که کار در راستای نیازی تضمینشده[۲۶]a certified need و به شکل استاندارد انجام میشود. در جامعههای صنعتی پیشرفته، جستجو—یا حتی اندیشیدن به—بیشغلی، به عنوان شرط لازم برای انجام کار مفید و خودبسنده[۲۷]autonomous and useful work، تقریباً غیرممکن شده است. زیرساختهای جامعه به گونهای ساماندهی شدهاند که فقط اشتغال است که امکان دسترسی به ابزارهای تولید را برای شخص فراهم میآورد. مالکیت دولتی هم چاره نیست و انحصار تولیدِ کالا[۲۸]commodity production بر ایجاد ارزشهای مصرفی[۲۹]generation of use-values را تشدید میکند. فقط با داشتن پروانه میتوانی به کودکی درس بدهی؛ فقط در درمانگاه میتوانی استخوانی شکسته را درمان کنی. کار در خانه[۳۰]housework، کار و هنرِ دستی[۳۱]handicrafts، کشاورزیِ معیشتی[۳۲]subsistence agriculture، فنآوریهایِ رادیکال، تبادلِ آموختهها[۳۳]learning exchanges و چیزهایی نظیر این، به فعالیتهایی تبدیل میشوند که فقط توسط بیکارهها، غیرمولدها، افراد بسیار فقیر یا افراد بسیار ثروتمند انجام میشوند.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
ایوان ایلیچ فیلسوف اتریشی، کشیشِ کاتولیک و یک منتقد اجتماعی سرسخت بود که دربارهی نهادهای فرهنگِ معاصرِ غرب و تأثیرِ آنها بر آموزش، پزشکی، کار، مصرفِ انرژی، حمل و نقل و توسعهی اقتصادی کتابهای متعددی نوشته است.
autonomy ↩
convivial ↩
Illich I (1978) Toward a history of needs. 1st edition. New York: Pantheon Books. ↩
every new need that is professionally certified ↩
right ↩
desire ↩
willingness ↩
ability ↩
common man ↩
modernized poverty ↩
the right to be taken care of and supplied ↩
paid job ↩
autonomous activity ↩
work ↩
labor ↩
toil ↩
productive investment ↩
unemployment ↩
a hierarchical relationship and unmeasured by professional standards ↩
commodity-intensive society ↩
use value ↩
pagans ↩
corporation ↩
volunteer agency ↩
labor camp ↩
a certified need ↩
autonomous and useful work ↩
commodity production ↩
generation of use-values ↩
housework ↩
handicrafts ↩
subsistence agriculture ↩
learning exchanges ↩
آ) GNP که مفهومی است که پیش از GDP به کار برده میشود. ↩