«ویرانشهر»، «پادآرمانشهر»، «مدینهٔ فاسده» یا «دِستوپیا» (dystopia) جامعهای خیالی است که در آن ویژگیهای منفی، برتری و چیرگی کامل دارند و زندگی در آن دلخواه هیچ انسانی نیست. چنین جوامعی گونهای دنیای وانفسا و فاجعهٔ انسانی هستند. این جوامع در زمانهایی بد و شوم ترسیم میشوند که میتوان آن را دوره بدزمانگی یا دُژگاهی نام گذاشت. با این تعریف یک جامعه پادآرمانی نقطهٔ مقابل و وارونهٔ یک جامعهٔ آرمانی (آرمانشهر یا مدینهٔ فاضله یا یوتوپیا) است.
نمونهٔ آثار هنرییی که نوعی ویرانشهر را به تصویر کشیدهاند: رمانهای مزرعه حیوانات نوشتهٔ جورج اورول، دنیای قشنگ نو نوشتهٔ آلدوس هاکسلی، ۱۹۸۴ نوشتهٔ جورج اورول، ۴۵۱ درجهٔ فارنهایت نوشتهٔ ری بردبری، وی مانند وندتا نوشتهٔ آلن مور، این هنگامهٔ بیعیب نوشتهٔ آیرا لوین (در ایران به نام یونیکامپ چاپ شده است.)، کوههای سفید نوشتهٔ جان کریستوفر (کوههای سفید کتاب اول از سهگانهای مشهور است که در ادامهٔ آن شهر طلا و سرب و برکهٔ آتش نوشته شدهاند) و فیلم سینمایی ۲۰۰۱: اودیسهٔ فضایی به کارگردانی استنلی کوبریک.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.