سردبیر: نویسنده در این نوشته مدعی میشود که ریشهی فروپاشیِ سوریه را باید در زوالِ اقتصادِ این کشور، که به نوبهی خود از پایانِ تدریجیِ منابعِ نفتِ این کشور تأثیر پذیرفته، جستجو کرد. سوریهی مدرن به کمکِ نفتِ خام بنا شده بود و همان نفتِ خام هم نابودش کرد. نویسنده نامِ این پدیده را بیماریِ سوری[۱]Syrian Sickness مینامد و این پرسش را مطرح میکند که «کدام کشور قربانی بعدیِ آن خواهد بود؟»
مترجم: روزبه فیض
نفتِ خام منبعِ ثروت بزرگی برایِ کشورهایی است که مالکِ آن هستند. اما ثروتی که نفتِ خام به همراهِ خود میآورد ماهیتی چرخهای[۲]cyclic، به معنایِ داشتنِ دورانِ فراز و دورانِ نشیب، دارد. معمولاً این چرخه چندین دهه یا بیش از یک قرن طول میکشد، بنابراین آنها که تجربهاش میکنند ممکن است به کلی از این نکته که به سویِ پایانِ ثروتِ خود در حرکت هستند غافل بمانند. اما بروزِ این چرخه در مناطقی که ذخیرهی نفتِ آنها اندک است سریعتر و واضحتر است. در این مناطق، ثروت و فلاکت به سرعت و طیِ مجموعهای از رویدادهایِ دراماتیک در پیِ یکدیگر در صحنه ظاهر میشوند.
سوریه نمایشگرِ یکی از این چرخههایِ سریعِ رشد و زوال است. سوریه هرگز تولید کنندهی عمدهی جهانیِ نفت نبوده است و در اوجِ دورانِ تولیدِ نفتِ خود، یعنی حدودِ سالِ ۱۹۹۵، کمتر از ۱ درصد تولیدِ جهانیِ نفت را تأمین میکرد (منحنیِ آبی در شکلِ زیر). با این حال، همین تولیدِ نسبتاً اندک برایِ اقتصادِ کوچکِ سوریه مهم بود.
منحنیِ تولیدِ نفتِ سوریه چرخهی خود را در بازهی زمانی اندکی بیش از سه دهه کامل کرد. آغازِ بهرهبرداریِ سیستماتیک از منابعِ نفت به معنایِ افزایشِ تولید بود. اما همراه با ته کشیدنِ ذخایر، هزینهی تولید بالاتر رفت تا جایی که دیگر سرمایهگذاریِ کافی برایِ افزایشِ تولید ممکن نبود. در نتیجه، به اجبار رشدِ تولید متوقف شد و نهایتاً روندِ نزولی آغاز گردید. نتیجه منحنیِ تولیدِ نفتِ زنگی شکلی[۳]bell curve است که معمولاً به عنوانِ منحنیِ هوبرت[۴]Hubbert curve شناخته میشود. حدودِ سالِ ۲۰۱۱، مصرفِ داخلیِ نفت با میزانِ تولیدِ آن مساوی شد و سوریه نقطهی گذار[۵]crossover point را طی کرد و از صادر کنندهی نفت به وارد کنندهی آن تبدیل گشت. این تغییرِ مبنایی در اقتصادِ سوریه، تقریباً با آغازِ جنگِ داخلی در این کشور همزمان شد.
دادههایِ منتشره توسطِ صندوقِ بینالمللی پول نشان میدهد که در سالِ ۲۰۱۰ حدودِ ۲۵٪ بودجهی دولتِ سوریه به نفت وابسته بود. من نتوانستم میزانِ وابستگیِ بودجهی دولتیِ سوریه به نفت را در سالهایِ پیش از آن پیدا کنم، با اینحال واضح است که این وابستگی احتمالاً بیشتر بوده است. شاید بتوان اینطور گفت که احتمالاً در دورانِ اوجِ تولیدِ نفت، یعنی اواسطِ دههی ۱۹۹۰، بخشِ بزرگی از درآمدِ دولت حاصل از فروشِ نفت بوده است. اگر این فرض درست باشد، تعجبی ندارد اگر از میان رفتنِ کاملِ این منبعِ درآمد بحرانی بزرگ ایجاد کرده باشد.
اینگونه است که میتوانیم آنچه که در سوریه پس از عبور از نطقهی اوجِ تولیدِ نفت[۶]peak oil رخ داد را به صورتِ یک روایت بازسازی کنیم. در حالی که روز به روز درآمدِ حاصل از نفت در این کشور کمتر میشد، دولت کمتر و کمتر از پیش قادر بود هزینههایِ مربوط به ادارهجاتِ مختلف و خدماتِ اجتماعی را تأمین کند. به تدریج، حتی از عهدهی تأمینِ هزینهی کافی برایِ داشتنِ نیرویِ پلیس و ارتشِ کارآمد نیز بازماند. طبقهی متوسط که به شدت به توزیعِ ثروت توسطِ دولت وابسته بودند بیشترین ضربه را خوردند. بخشِ قابلِ توجهی از تحصیلکردهها و ثروتمندان کشور را ترک کردند، یا دستِ کم منابعِ مالیِ خود را از کشور خارج کردند. آنها که ماندند، شاهدِ از بین رفتنِ ارزشِ داراییهایشان در اثرِ اَبَرتورم[۷]hyperinflation بودند و به طبقههایِ فقیرِ شهری تبدیل شدند. همزمان مناطقِ روستایی نیز شاهدِ بروزِ یک فاجعهی اقتصادی بودند که به واسطهی خشکسالیِ ناشی از تغییرِ اقلیم تشدید شده بود[آ]مترجم: علاوه بر آن، سیاستهایِ نامناسبِ توسعهی کشاورزی طیِ دهههای گذشته به تعمیقِ این بحران کمک کرده بود.. در این لحظه، تعدادِ کثیری از مردانِ جوانِ بیکار و ناامید نسبت به آینده، به دامِ بنیادگراییِ مذهبی و نیاتِ امرایِ محلی افتادند. هزینهی مالیِ این فرایند اغلب توسطِ قدرتهایِ خارجی تأمین میشد که جویایِ گرفتنِ سهمی از کشوری که رو به تلاشی بود بودند. در نهایت، جنگِ داخلی، تحریمهایِ اقتصادی و بمبارانِ هوایی آنچه از سوریه باقی مانده بود را نابود کرد. نتیجه این است که امروز شاهدِ آن هستیم: «بیماریِ سوری»[۸]Syrian sickness. بیماریِ سوری یک بیماریِ اجتماعیِ تقریباً کشنده است و به سختی میتوان تجسم کرد چطور سوریه خواهد توانست بخشِ حتی کوچکی از ثروت و پایداریِ سابقِ خود را بازیابد.
عواملی که به فاجعهی سوریه انجامیدند به هیچ عنوان منحصر به سوریه نیستند. یمن هم چرخهی تقریباً مشابهی را طی کرد. نقطهی اوجِ تولیدِ نفت در این کشور در حوالیِ سالِ ۲۰۰۲ رخ داد. میزانِ تولیدِ نفتِ این کشور از سوریه کمتر بود، اما اهمیتِ آن برایِ اقتصادِ یمن احتمالاً بیشتر از سوریه بود. نقطهی گذار، یعنی جایی که در آن یمن از یک صادر کنندهی نفت به وارد کنندهی آن تبدیل شد، در سالِ ۲۰۱۳ رخ داد و مشابهِ سوریه این کشور در حالِ حاضر به واسطهی جنگِ داخلی و بمبارانهایِ هوایی در حالِ نابود شدن است. در شکلِ زیر، منحنیِ قرمز میزانِ تولید نفت و منحنیِ سبز میزان مصرفِ داخلیِ نفت در یمن را نشان میدهد.
مثالهایِ متعددِ دیگری نیز میتوان آورد که نشان میدهند برخی دیگر از تولید کنندهگانِ خردِ نفتِ نیز چرخههای مشابهی را تجربه کردهاند. به عنوانِ مثال، مصر در سالِ ۲۰۱۰ از نقطهی گذارِ خود عبور کرد و به وارد کنندهی نفت تبدیل شدو شاهدِ فصلی از ناآرامیهایِ مدنی بود. با اینحال این تجربه در مصر به فروپاشی نیانجامید؛ احتمالاً به این دلیل که اهمیتِ نفت در اقتصادِ آن به اندازهی سوریه نبود. مالزی و اندونزی نمونههای دیگری از کشورهایی هستند که از نقطهی گذارِ خود عبور کردهاند که شاهدِ بروزِ مشکلاتِ داخلی هستند که البته به فروپاشیِ عمومی منجر نشده است. میتوان گفت که هیچ کشورِ تولید کنندهی نفتی در برابرِ ابتلا به بیماریِ سوری ایمنیِ کامل ندارد، اما بسته به شرایط درجههایِ بروزِ این بیماری در کشورهایِ مختلف فرق میکند.
حالا با در نظر گرفتنِ مواردِ تاریخیِ بروزِ بیماریِ سوری و با توجه به زوالِ اجتنابناپذیرِ منابعِ نفتی، سوالِ واضح چنین است: کدام کشورها در صفِ ابتلا به بیماریِ سوری قرار دارند؟
نامزدهایِ رسیدن به نقطهی گذار (یعنی تبدیل شدن از صادر کننده به وارد کننده) متعددند، اما هیچکدام نزدیک به رسیدن به این نقطه نیستند. ونزوئلا، ایران و مکزیک تولیدکنندههایِ در معرضِ خطر هستند اما سالها تا رسیدن به لحظهی بحرانیِ خود فاصله دارند. اما از این لحاظ، عربستانِ سعودی جالبترین و نگرانکنندهترین کشور است. به نمودارِ زیر نگاه کنید. اغلبِ تولید کنندههایِ نفت در شبه جزیرهی عربستان (به استثنایِ یمن) الگویِ مشابهی را نشان میدهند.
با وجودِ افزایشِ سریعِ مصرفِ داخلی، عربستانِ سعودی هنوز قادر به صادر کردنِ بیش از دو سومِ تولید خود است. اما در آینده چطور؟ طبیعی است که برونیابی[۹]extrapolation کاری خطرناک است، اما اینطور به نظر نمیرسد که منحنیهایِ تولید و مصرف قرار است خیلی زود همدیگر را قطع کنند. در نتیجه، عربستان احتمالاً چند دههی دیگر فرصت دارد تا از عوایدِ حاصل از فروشِ نفت بهرهمند شود. اما مشکلِ اصلی این است که اقتصادِ عربستان به شدت به نفت وابسته است. ۹۰٪ عایدیِ دولتِ این کشور از فروشِ نفت به دست میآید. بنابراین، عربستان ممکن است قبل از عبور از نقطهی گذار با چالش رو به رو شود. به این توجه کنید که این کشور تقریباً کاملاً به وارداتِ غذا وابسته است و روندِ تولیدِ نفت به واسطهی ته کشیدنِ منابعِ این کشور رو به بدتر شدن خواهد بود. بنابراین اگر درآمدِ حاصل از فروشِ نفت در این کشور کم شود، حدس زدنِ نوع مشکلاتی که ممکن است رخ دهند چندان دشوار نیست. اگر عربستانِ سعودی به بیماریِ سوری دچار شود، نتیجه ممکن است به مراتب از فروپاشیِ سوریه بدتر باشد.
آیا عربستان و سایرِ کشورهایِ تولید کنندهی نفت میتوانند از ابتلا به بیماریِ سوری پرهیز کنند؟ بله. با ادامهی سرمایهگذاریِ کافی میتوان رسیدن به نقطهی اوجِ تولیدِ نفت را به تعویق انداخت، اگر چه در نهایت این لحظه فرا خواهد رسید. تخیلهی منابعِ نفت یک فرایندِ یک طرفه و بازگشتناپذیر است. یک کشور فقط از طریقِ ساختنِ زیرساختهایِ اقتصادیِ جایگزین، مادامی که سرمایه و زمانِ کافی برایِ چنین کاری را دارد، میتواند خود را نسبت به ابتلا به بیماریِ سوری واکسینه کند. فرصتی که متاسفانه در سوریه از دست رفت. امروز، عربستانِ سعودی امکاناتِ مالی و فرصتِ کافی برایِ سرمایهگذاریِ عظیم در انرژیهایِ تجدیدپذیر دارد که میتواند آیندهای به غیر از فروپاشیِ ناشی از زوالِ منابعِ نفتی را در اختیارِ این کشور قرار دهد. اما متاسفانه، این طور به نظر میرسد که عربستان دغدغهی کافی در این زمینه ندارد و ترجیح میدهد در بازیهایِ پرهزینهی نظامی مشارکت جوید. این ایدهی بسیار بدی است. نه تنها برایِ عربستان، بلکه برایِ همهی جهان. بیش از ۱۰٪ نفتِ مصرفیِ جهان از شبهِ جزیرهی عربستان تأمین میشود و چنانچه این منطقه قربانیِ بیماریِ سوری شود، عواقبِ آن گریبانِ کشورهایِ دیگرِ جهان را نیز خواهد گرفت.
نفتِ خام چیزهایِ زیادی به عربستانِ سعودی داده، اما قادر است همهی آنها را از آن پس بگیرد. اما نفتِ خام معمولاً از دادنِ یک چیز ناتوان است: دوراندیشیِ لازم برای مدیریتِ خوبِ آن.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
اگو باردی استادِ دانشگاه فلورانس است که چندین کتاب در زمینهی محدودیتِ منابع و بحران انرژی نوشته است.
Syrian Sickness ↩
cyclic ↩
bell curve ↩
Hubbert curve ↩
crossover point ↩
peak oil ↩
hyperinflation ↩
Syrian sickness ↩
extrapolation ↩
آ) مترجم: علاوه بر آن، سیاستهایِ نامناسبِ توسعهی کشاورزی طیِ دهههای گذشته به تعمیقِ این بحران کمک کرده بود. ↩