لئو تولستوی[۱]Leo Tolstoy رمانِ آنا کارنینایِ[۲]Anna Karenina خود را با این جملات آغاز میکند: «تمامِ خانوادههایِ خوشبخت شبیهِ یکدیگرند، اما بدبختیِ هر خانوادهی بدبختی منحصر به فرد است.»[۳]Happy families are all alike; every unhappy family is unhappy in its own way.
جارِد دایاموند[۴]Jared Diamond، محققِ تاریخ و جغرافیایِ انسانی، تولستوی را به عنوانِ مبدعِ آنچه او «اصلِ آنا کارنینا»[۵]Anna Karenina principle مینامد معرفی میکند. تفسیرِ دایاموند از جملاتِ تولستوی این است که برایِ اینکه یک خانواده «خوشبخت» باشد مجموعهای از فاکتورهای حداقلی مانندِ جذابیتِ جنسی، هماهنگیِ زوجین، موضوعاتِ مالی، رابطهی والدین با فرزندان، رابطه با سایرِ خویشاوندان و دوستان و … باید فراهم باشند. اما چنانچه یکی یا چندتا از این فاکتورهایِ حداقلی دچارِ اختلال شود خوشبختیِ خانواده به مخاطره میافتد. بنابراین خوشبختیِ خانوادهها همیشه یکشکل است (همهی فاکتورهای حداقلی برقرار هستند)، اما بدبختیِ آنها گوناگون است (در هر مورد ممکن است فاکتورهایِ مختلفی مختل شده باشند). سالها پیش از تولستوی، معلمِ اول، ارسطو هم به مفهومی مشابه اشاره میکند: «راههایِ شکست خوردن گونهگونند، در حالی که فقط به یک نوع میتوان موفق شد. افراط و تفریط خصوصیتِ سیاهدلان و اعتدال ازآنِ فاضلان است. خوب بودنِ انسان به یک شیوه است، در حالی که به شیوههایِ مختلف میتوان بد بود.»
مرتبط با همین اصل، قانونِ کمترینهایِ لیبیش[۶]Liebig’s law of the minimum است که توسطِ دانشمندی به همین نام در قرنِ نوزدهم معرفی شد. قانونِ لیبیش، در صورتِ اصلیاش، دربارهی گیاهان بود: گیاهان برایِ رشد به چندین نوع مادهی غذایی احتیاج دارند. چنانچه حتی یکی از این مواد غایب باشد، رشدِ گیاه دچارِ اختلال میشود یا به کلی میمیرد. یعنی رشد تابعِ «کلِ منابعِ در دسترسِ گیاه نیست، بلکه تابعِ نایابترین منبعِ موردِ نیازش است.» این قانون به مفهومِ تنگراه[۷]bottleneck در مهندسی و نظریهی سیستمها نیز نزدیک است. تنگراه بخشی از یک سیستم است که کارآیی یا ظرفیتِ کلِ سیستم با آن محدود میشود، صرفِ نظر از اینکه سایرِ اجزاءِ سیستم چقدر پرظرفیت یا کارآمد باشند. مثلاً اگر خطِ لولهای بینِ دو شهر به فاصلهی ۱۰۰۰ کیلومتر کشیده شده باشد و قطرِ این لوله در سراسرِ مسیر ۱۰۰ سانتیمتر باشد ولی فقط در یک متر از آن قطرِ آن به ۵۰ سانتیمتر کاهش یافته باشد، ظرفیتِ کلِ لوله توسطِ همان قسمتِ ۵۰ سانتیمتری تعیین خواهد شد.
قانونِ لیبیش را دربارهی موضوعاتِ مختلف میتوان به کار گرفت. یکی از مواردِ مهم کشاورزیِ مدرن در سراسرِ جهان است. در این باره به دستِ کم چهار فاکتورِ اساسی که هر کدام به نوعی در معرضِ بحران هستند و میتوانند کلِ سیستمِ کشاورزی را دچارِ اختلال کنند اشاره کرد. اول وابستگیِ کشاورزیِ صنعتی به استفادهی گسترده از کودهایِ شیمیاییِ نیتروژنه است. تولیدِ آمونیایِ موجود در کودهایِ نیتروژنه نیازمندِ گازِ طبیعی است. چنانچه دسترسی به گازِ طبیعی دشوار شود، تولیدِ آمونیا نیز با دشواری همراه خواهد شد. دوم کودهایِ فسفره هستند که وابسته به منابعِ تجدیدناپذیرِ معدنیِ فسفات در معدود نقاطِ جهان هستند. چنانچه دسترسی به این منابع دشوارتر شود، مستقیماً رویِ ظرفیتِ تولیدِ کشاورزیِ مدرن تأثیر خواهد گذاشت. به قولِ آیزاک آسیموف[۸]Isaac Asimov «شاید بتوانیم نیروگاههایِ هستهای را جایگزینِ نیروگاههایِ زغالِسنگی، یا پلاستیک را جایگزینِ چوب کنیم، اما هیچ جایگزین یا معادلی برایِ فسفر وجود ندارد.» عاملِ سوم، خاکِ سطحی (و حاصلخیز) است. فرسایشِ خاک و از بین رفتنِ تدریجیِ آن، پدیدهای که در بسیاری از نقاطِ جهان به شکلی بارز رخ میدهد، نیز تولیدِ غذا را دچارِ مشکلِ جدی خواهد کرد. و در نهایت عاملِ مهمِ چهارم آب است که به واسطهی بهرهبرداری گسترده و همینطور تغییرِ اقلیم دسترسی به آن در بسیاری از نقاطِ جهان دشوارتر میشود. خلاصه اینکه کاهشِ دسترسی به هر کدام از عواملِ یاد شده میتواند ظرفیتِ تولیدِ غذا در سطحِ جهان کاهش دهد. موضوعی که عواقبِ آن برای جمعیتِ کنونیِ جهان فاجعهآمیز خواهد بود.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.