چه کسانی و چرا پدیدهٔ تغییرِ اقیلم[۱]climate change را انکار میکنند و علیرغم شواهد علمی گسترده، چشمهایشان را به روی آن میبندند؟
برای درک این پدیده میتوانیم به چند تحقیقِ مهم که در سالهای اخیر توسط محققان آمریکایی در دانشگاه ییل[۲]Yale University انجام شده مراجعه کنیم[۳]Kahan, D.M., 2012. Cultural Cognition as a Conception of the Cultural Theory of Risk. Handbook of Risk Theory 725.. نتیجهٔ این تحقیقها نشان میدهد که رابطهٔ زیادی بین داشتن جهانبینی عمیقاً «برابرگرایانه» (egalitarian) و «جماعتگرایانه» (communitarian) و پذیرفتن اجماع دانشمندان مبنی بر واقعی بودن خطر تغییر اقلیم وجود دارد. به عبارت دیگر، افرادی که جهانبینیشان، عمیقاً آنها را به سمت کُنِش دستهجمعی[۴]collective action، عدالتِ اجتماعی[۵]social justice، دغدغهمندی نسبت به تبعیض و نابرابری در جامعه و شکاکیت نسبت به قدرت شرکتها[۶]corporate power متمایل میکند راحتتر تغییر اقلیم را به مثابه خطری واقعی و جدی میپذیرند. از آن طرف، افرادی که دارای جهانبینیِ عمیقاً «سلسلهمراتبگرا» (hierarchical)، «فردگرا» (individualistic) و «تقدیرگرا» (fatalistic) هستند، اغلب با وفاقِ علمی دانشمندان دربارهٔ واقعی بودن تغییر اقلیم مخالفت میکنند. معمولاً جهانبینی این افراد آنها را به مخالفت با حمایت دولت از اقشار کمدرآمد و اقلیتها، پشتیبانی از حمایتِ گستردهٔ دولت از صنایع و اعتقاد به اینکه «هر چه نصیبمان میشود حقمان است» متمایل میکند.
محققِ ارشد این تحقیقها به نام «دان کاهان»[۷]Dan Kahan رابطهٔ محکم بین «جهانبینی»[۸]worldview و پذیرش دانشِ تغییر اقلیم را مرتبط با پدیدهٔ «ادراکِ فرهنگی»[۹]cultural cognition میداند. ادراکِ فرهنگی فرایندی است که همهٔ ما، صرفِ نظر از باورهای سیاسیمان، به کمکِ آن اطلاعاتِ جدید را تصفیه[۱۰]filter میکنیم تا به این وسیله بتوانیم از تصویرِ مطلوبی که از یک جامعهٔ خوب داریم[۱۱]preferred vision of the good society محافظت کنیم. اگر اطلاعات جدیدی که به ما ارائه میشود با این تصویرِ مطلوب سازگار باشد، ما به آن خوشآمد میگوییم و به راحتی میپذیریم. اما اگر این اطلاعات باورهای ما را به چالش بکشند، مغزمان فوراً پادتنهای ذهنی[۱۲]intellectual antibody لازم را برای دفع تهاجم انجام شده تولید میکند.
کاهان در مطلب دیگری در نشریهٔ «نیچر»[۱۳]Nature میگوید[۱۴]Kahan, D., 2010. Fixing the communications failure. Nature 463, 296–۲۹۷٫ doi:10.1038/463296a:
پذیرفتن هرگونه ادعایی که نشان دهد رفتاری که آنرا خوب و مناسب میدانیم در واقع بر ضدِ منافع اجتماعی است یا رفتاری که آنرا بد و نامناسب میدانیم به صلاحِ جامعه است برای ما بسیار دشوار است. چرا که پذیرفتن این نوع ادعاها میتواند ما را از گروهِ اجتماعی همفکران و هممسلکانمان جدا کند. در نتیجه دلایل عاطفی نیرومندی وجود دارد که ما را تشویق به رد کردن آنها میکنند.
به عبارت دیگر، برای اغلبِ ما سادهتر است که واقعیت را انکار کنیم ولی اجازه ندهیم جهانبینیمان از هم فروبپاشد.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
برخی از ترجمه و ویرایش متنهای منتشر شده در یوتوپیا توسط گروه ترجمه انجام میگیرد.
climate change ↩
Yale University ↩
Kahan, D.M., 2012. Cultural Cognition as a Conception of the Cultural Theory of Risk. Handbook of Risk Theory 725. ↩
collective action ↩
social justice ↩
corporate power ↩
Dan Kahan ↩
worldview ↩
cultural cognition ↩
filter ↩
preferred vision of the good society ↩
intellectual antibody ↩
Nature ↩
Kahan, D., 2010. Fixing the communications failure. Nature 463, 296–۲۹۷٫ doi:10.1038/463296a ↩