مترجم: روزبه فیض
انسانهایِ معاصر، دوباره و دوباره برایِ به کار گرفتنِ جدیدترین کشف، اختراع یا فنآوری شتاب میکنند و آنرا چنان در آغوش میگیرند که انگار قرار است مشکلاتِ انسان در حوزهای معین را حل کند. ما این کار را با کوتهنظریِ خیرهکننده و افزایندهای انجام دادهایم؛ و حتی در انتظارِ منافعِ بادآوردهی اقتصادی ناشی از به کارگیریِ فنآوریهایِ جدید، مشتاقانه به سویشان رفتهایم. در بسیاری از موارد، تأثیراتِ ثانویه، همافزاینده[۲]synergistic و تجمیعیِ اتخاذِ جدیدترین فنچارهها[۳]techo-fix بسیار ویرانگر بوده است.
موتورهایِ درونسوزِ بنزینی، شکافتِ هستهای، دِدِت، کلروفلوئوروکربنها، آزبست[۴]asbestos و… بخشی از فهرستی طولانی از «معجزههایِ تکنولوژیک» هستند که عواقبِ ناخواستهای به همراه داشتند. تأثیراتِ نامطلوبِ استفادهی بیپروایانهی این تکنولوژیها مستقیماً به نبودِ حکمت و دوراندیشی هنگامِ تصمیمگیری برایِ توسعه و به کارگیری آنها باز میگردد. آنچه موردِ نیاز است رویکردی کلنگرانه و سیستمیک است که بتواند ابعادِ زمانی-مکانی-اکولوژیکِ توسعهی فنآورانه را در نظر بگیرد.
نابود کردنِ رودخانههای وحشی توسطِ سدهایِ بزرگ به منظورِ تولیدِ الکتریسیته، نمونهای بارز از این دست «راهِ حلهایِ اشتباه» برایِ رفعِ «نیاز»[۵]need انسان به انرژی است. مدرنیّت، بیدلیل این نیاز را بزرگ کرده است. با توجه به اینکه تولیدِ برق معمولاً تأثیراتِ زیستمحیطیِ بسیار مخربی به همراه دارد، استفادهی زیاد و بیفکرانهی آن در جوامعِ مدرن بسیار جالبِ توجه است. در این نقطه از تاریخِ انسان، تواناییِ ما در ندیدنِ موضوعاتی که اهمیتِ بنیادینشان از جنسِ «مرگ یا زندگی» است، به یکی از خصوصیتهایِ بارزِ ما تبدیل شده است.
سدهایِ برقآبیِ بزرگ به سدهایی گفته میشود که ارتفاعِ پایه تا تاجِ آنها معمولاً بیشتر از ۱۵ متر (۴۹ فوت) است. این سدها فنآوریِ جدیدی محسوب میشوند که شکلگیریشان وابسته به توسعهی سیمانهایِ فلزیِ مدرن[۶]modern metallic cements است که تاریخِ آن به ساختِ سدِ هووِر[۷]Hoover Dam بر فرازِ رودِ کولورادو در ۱۹۳۱ باز میگردد. از آن موقع تاکنون، تعدادِ سدهایِ بزرگ در سراسرِ جهان به بیش از ۴۵ هزار عدد افزایش یافته است که بزرگترینِ آنها حدودِ ۳۰۰ متر (نزدیک به ۱۰۰۰ فوت) ارتفاع دارد.[۸]Patrick McCully, Silenced Rivers: The Ecology and Politics of Large Dams, (London: Zed Books, 2001). احداثِ سدها، جابهجاییهایِ میانآبریزی[۹]interbasin transfers و برداشتِ آب برایِ آبیاری، حدودِ ۶۰ درصدِ رودخانههایِ جهان را پاره پاره[۱۰]fragmented کرده است.[۱۱]World Commission on Dams, Dams and Development: A New Framework for Decision-Making (London, Earthscan, 2000). هشتاد سال، در قیاس با تحولاتِ زمینشناسیک یا حتی تاریخِ انسان بازهی زمانیِ بسیار کوتاهی است، به خصوص اگر سعی کنیم که وضعیت فایده-زیانِ این مگاتکنولوژیِ بحثبرانگیز را روشن سازیم.
اولین سدهایِ عظیمِ برقآبی با شعارِ تأمینِ الکتریسیتهی تمیز، وافر، تجدیدپذیر و ارزان احداث شدند. شواهدِ بسیاری وجود دارد که ایدئولوژیک بودنِ بیشتر این پیشفرضها را نشان میدهند. این ادعاها توسطِ کسب و کارهای بسیار سودآوری که پیرامونِ سدهایِ عظیم شکل گرفتهاند تحریف میشوند و جانبدارانه[۱۲]biased هستند. کسب و کارهایی که در سراسرِ چرخهی حیاتِ سدها شاملِ طراحی، تأمینِ مالی، ارزیابیِ زیستمحیطی و احداث (توسطِ سازماندهیِ کارکنان، موادِ اولیه و ماشینآلات) حضور دارند.
سدهایِ عظیم قاتلِ رودخانهها هستند. این موضوع ثابت شده که ایجادِ تغییراتِ بنیادی در حوزههایِ آبریز[۱۳]watersheds و اکوسیستمهایِ رودزاد[۱۴]fluvial ecosystems که بخشی اساسی از سیستمهایِ چرخهای زمین هستند و تبدیلِ آنها به مصنوعاتِ هیدرولیکی، کاری بسیار پر هزینه است. سدهایِ بزرگ، پویاییِ طبیعیِ رودخانهها در مقیاسهایِ محلی تا قارهای را تقلیل میدهند و آنرا همگن و فقیر میکنند؛ فرایندی که عواقبِ نامطلوبی بر تنوعِ زیستی[۱۵]biodiversity در سطحِ جهان گذاشته است.[۱۶]LeRoy Poff, Julian Olden, David Merritt, and David Pepin, “Homogenization of Regional River Dynamics by Dams and Global Biodiversity Implications,” Proceedings of the National Academy of Sciences 104, no. 14 (April 3, 2007), 5732–۵۷۳۷٫ سدها اغلبِ متغیرهایِ مهمِ زیستی و فیزیکی-شیمیایی رودخانهها را تغییر میدهند (متغیرهایی نظیرِ جریان آب و رسوبات، دما، میزانِ اکسیژنِ محلول) که تأثیرِ آن تخریبِ زنجیرهی غذایی در بالادست[۱۷]upstream و پاییندست[۱۸]downstream است. دستکاریِ دورهای یک رودخانه به دلیلِ کارِ نیروگاهِ برقآبی منجر به نوساناتِ جریانِ آب از قطعِ کامل تا باز کردنِ کاملِ دریچهی سد میشود. این موضوع، در کنارِ سایرِ عوارضِ نامطلوب، به حذفِ چرخههای طبیعیِ فصلیِ رودخانه منجر میشود و حتی میتواند به شکلی برگشتناپذیر ساختارِ فیزیکیِ مسیرِ رودخانه را تغییر دهد.
توسعهگران[۱۹]developers به صورتِ ویژهای نسبت به نقشِ کلیدیِ اکوسیستمهایِ ساحلیِ رودخانه[۲۰]riparian ecosystems و تالابها در حفظِ سلامتیِ رودخانهها و حوزههایِ آبریزِ آنها از لحاظِ آبزمینشناسیک[۲۱]hydrological basins نابینا بودهاند. رودخانهها یک کلیتِ همبسته هستند؛ از ابتدا تا انتهایشان. در واقع، رودخانهها و حوزههایِ آبریزی که آنها را تغذیه میکنند را باید به صورتِ چند بُعدی فهمید و نه با نگرشی خطی و تکبعدی به مثابه «کمربندی از جنسِ آب که مهندسان باید بیشترین انرژیِ جنبشی را از آن استخراج کنند.»
تأثیراتِ نامطلوبِ سدهایِ بزرگ نیز چندبعدی هستند و به شکلی پیچیده شبکهی زیستیِ یک حوزهی آبریز را تخریب میکنند. جذبِ رسوبات در مخزنِ سد یکی از این عواقبِ نامطلوب است که کمتر در نظر گرفته میشود. رسوبات، چه آلی مانندِ انواعِ موادِ مغذی[۲۲]nutrients و چه معدنی، نقشی مهم در زنجیرهی غذایی بازی میکنند. موادِ مغذی، همانطور که از نامشان پیداست، انواعِ موجوداتِ زنده را تغذیه میکنند. موادِ معدنی نیز برایِ برخی میکروبها مانند دیاتومها[۲۳]diatoms، که پایهی شبکهی زیستیِ آبزی را تشکیل میدهند، ضروری هستند. دیاتومها برایِ ساختِ استخوانبندیِ بیرونیِ خود[۲۴]exoskeletons به سیلیکایی[۲۵]silica که توسطِ رسوباتِ رودخانه آورده میشود احتیاج دارند.
در کشورِ من، شیلی، آبزیستشناسان[۲۶]marine biologists اکوسیستمِ ساحلیِ پاتاگونیا را به عنوانِ پایرود[۲۷]estuarine تعریف کردهاند. این اصطلاح معمولاً برایِ رودخانهها به کار برده میشود و نه اقیانوسها. دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که رودخانهها مهمترین پایههایِ اکولوژیکِ این اکوسیستمهایِ ساحلی هستند؛ آنها هر دو نوع رسوب را تأمین میکنند که توضیح دهندهی علتِ باروریِ اغلبِ مناطقِ دریاییِ نزدیکِ ساحل[۲۸]littoral waters است. باروریِ این منطقهها چندین برابر از باروریِ مناطقِ درونِ دریا بیشتر است. به همین دلیل است که ماهیهایِ دریازی برایِ تولیدِ مثل به ساحل نزدیک میشوند. بنابراین، ضعیف کردنِ اکوسیستمِ رودزاد به معنایِ تضعیفِ اکوسیستمهایِ ساحلی و حتی اقیانوسی است. کُشتنِ یک رودخانه میتواند به گرسنگیِ نهنگهایی که صدها کیلومتر دورتر زندگی میکنند بیانجامد.
یکی دیگر از آگاهیهایی که اخیراً نسبت به عوارضِ سدهایِ بزرگ کسب کردهایم انتشارِ گازهایِ گلخانهای از آنهاست. سدهایِ بزرگ، به ویژه آنها که در مناطقِ حارّه واقع هستند گازهایِ گلخانهای تولید میکنند. تحقیقاتِ دانشمندانِ برزیلی در موسسهی تحقیقاتِ فضایی[۲۹]Institute for Space Research نشان میدهد که بزرگترین سدهایِ جهان سالانه حدودِ ۱۰۴ میلیون تن متان در جو منتشر میکنند که حدودِ ۱۵ درصدِ کلِ تولیدِ گازهایِ گلخانهایِ انسانزاد[۳۰]anthropogenic در جهان است. این نتیجهای منطقی است. به خاطرِ پوسیدگیِ موادِ آلی در محیطِ فاقدِ هوا، همهی مخازنِ طبیعی یا مصنوعیِ آب، متان تولید میکنند. متان از لحاظِ تأثیرِ گلخانهای ۲۵ بار نیرومندتر از گازکربنیک است. سدها، خاکها و همهی انواعِ گونههایِ حیاتی که در آن زندگی میکنند را زیرِ آب میبرند. انتشارِ گازِ متان در سراسرِ عمرِ سد ادامه دارد، چرا که رودخانهای که سد رویِ آن احداث شده موادِ آلی جدید با خود آورده و در مخزنِ سد میریزد. پدیدهی دیگری که تأثیرِ این فرایند را دوچندان میکند این است که سد با نابود کردنِ موجوداتِ دارایِ سبزینه، گیاهان و فیتوپلانگتونها، تواناییِ ذخیرهسازیِ کربن در منطقه را کاهش میدهد. در نتیجه یک سد به شکلی مضاعف به تغییرِ اقلیم کمک میکند. حضورِ بیش از ۴۵ هزار سدِ بزرگ در سراسرِ جهان، تأثیرِ آنها در تغییرِ اقلیم را به یک معضلِ عظیم تبدیل کرده است.
سدهایِ بزرگ منجر به تغییرِ آب و هوای حوزهی آبریزِ رودخانه نیز میشوند. آبِ ذخیره شده در مخزنِ سد روزها حرارت جذب میکند و شبها دفع؛ فرایندی که رژیمِ دما و الگوهایِ باد را تغییر میدهد. علاوه بر این، مخزنِ سدها دستگاههایِ تبخیرِ بزرگی هستند که نرخِ ایجادِ رطوبت را افزایش میدهند که تأثیرِ آن بر گیاهان و جانوران[۳۱]flora and fauna غیرِ قابلِ پیشبینی است. وزنِ آبِ موجود در مخزنِ سد که به طورِ ناگهانی در دره جمع شده است میتواند پوستهی زمین را دچار لرزش کند؛ پدیدهای که به آن «لرزهپذیریِ ناشی از مخزن»[۳۲]reservoir-induced seismicity میگویند. این تأثیرات، همچون سایرِ عوارضِ نامطلوبِ سدهایِ بزرگ، موضوعاتی مطالعه و شناخته شده هستند و ادعاهایِ طرفدارانِ احداثِ سدهایِ بزرگ مبنی بر تجدیدپذیر، تمیز و ارزان بودنِ نیرویِ برقآبی را به چالش میکشند.
عواقبِ نامطلوبِ اجتماعیِ سدهایِ بزرگ نیز به اندازهی عوارضِ زیست محیطیِ چندوجهیِ آنها بزرگ است و امری بدیهی را یادآوری میکنند: پدیدههایِ اجتماعی و اکولوژیکی کاملاً در هم تنیده هستند. یکی از تکاندهندهترین نتایجِ تحقیق رویِ سدهایِ بزرگ، درکِ عدمِ قطعیتی است که نسبت به عوارضِ جانبیِ احداثِ سد برایِ اجتماعهایِ انسانی وجود دارد. به تخمینِ مطالعاتِ علمی، بینِ ۴۰ تا ۸۰ میلیون نفر به خاطرِ احداثِ سدهای بزرگ جا به جا شدهاند؛ در بسیاری از موارد جا به جایی آنها با اعمالِ زور انجام شده است.[۳۳]World Commission on Dams, Dams and Development. چین و هند، دو کشوری هستند که بیشترین تعدادِ جا به جایی به خاطرِ احداثِ سدهایِ بزرگ در آنها رخ داده است، اما متأسفانه این کشورها، اطلاعاتِ رسمیِ کافی در این زمینه را در اختیارِ محققان قرار نمیدهند. ترفندِ دیگری که معمولاً برایِ پنهان کردنِ عوارضِ نامطلوبِ اجتماعیِ سدها به کار گرفته میشود، کوچکتر نشان دادنِ حوزهی تأثیرِ سدها به صورتِ ساختگی و رویِ کاغذ است. این رویه کاملاً عکسِ مطالعهی سیستمی است که در آن توصیه میشود مرزهایِ سیستمِ موردِ مطالعه تا حدِ امکان گسترش یابند. در بسیاری از موارد، «ارزیابیِ تأثیراتِ محیطی»[۳۴]Environmental Impact Assessment توسطِ طرفدارانِ ساختِ سدهایِ بزرگ اجرا میشود، به شکلی که تأثیراتی محدود در ناحیهی پیرامونِ مخزن در نظر گرفته میشوند. تأثیراتِ همفزاینده یا تجمیعی در بالادست یا پاییندست و همچنین تمامیتِ کلی[۳۵]overall integrity حوزهی آبریز از لحاظِ آبشناسیک[۳۶]hydrological نادیده گرفته میشوند.
سدهایِ بزرگ، پویاییِ طبیعیِ رودخانهها در مقیاسهایِ محلی تا قارهای را تقلیل میدهند و آنرا همگن و فقیر میکنند؛ فرایندی که عواقبِ نامطلوبی بر تنوعِ زیستی در سطحِ جهان گذاشته است.
چند سال پیش، من گروهی از معترضانِ ساختِ سدهایِ بزرگ را همراهی میکردم. آنها از سراسرِ جهان آمده بودند و در مدرسهای کوچک واقع در روستایی در گوآتمالا جمع شده بودند. سه روزِ تمام تصاویرِ ۳۷۸ کودک، زن و مردی که توسطِ ارتش کشته شده بودند تا راه برایِ احداثِ سدِ چیشوی[۳۷]Chixoy باز شود به ما خیره شده بودند. بودجهی احداثِ این سد توسطِ بانکِ جهانی[۳۸]World Bank و بانکِ توسعهی بینالآمریکایی[۳۹]Inter-American Development Bank و دولتِ ایتالیا تأمین شده بود.
از زمانِ ساختِ دو سدِ برقآبیِ بزرگ رویِ رودخانهیِ بیوبیو[۴۰]Biobío River واقع در کشورِ شیلی در اواخرِ دههی ۱۹۹۰، این منطقهی قربانیشده به فقیرترین جایِ شیلی تبدیل شده است. بالاترین نرخِ خودکشی در این منطقه قرار دارد؛ سه برابرِ نرخِ میانگین در کشور. در بیوبیوی عُلیا[۴۱]Upper Biobío که در جنوبِ منطقهی مرکزی قرار دارد، زیرِ سایهی شومِ این دو سد که ۱۱۳ و ۱۵۵ متر ارتفاع دارند، شهروندان باید قبضِ برقِ خود را با بهایی که در شمارِ گرانترینها در شیلی است پرداخت کنند. این در حالی است که در سانتیاگو، پایتخت، برق ارزانتر از هر جایِ دیگری در کشور است؛ مشوقی برایِ بزرگتر شدنِ شهری که تا امروز هم رشدی بیرویه داشته است.
علیرغمِ تأثیراتِ ثبت شدهی اکولوژیک و اجتماعیِ پروژههای بزرگِ آبی[۴۲]Edward Goldsmith and Nicholas Hildyard, The Social and Environmental Effects of Large Dams (San Francisco: Sierra Club Books, 1984); Fred Pearce, The Dammed: Rivers, Dams, and the Coming World Water Crisis (London: Bodley Head, 1992); Patrick McCully, Silenced Rivers: The Ecology and Politics of Large Dams.، طرفدارانِ سدسازی هنوز میتوانند گوشهایی شنوا در میانِ مقاماتِ دولتی پیدا کنند. یکی از شاخصترین مثالهایِ اخیر، سد سهدره یا سهدهانه[۴۳]Three Gorges Dam در کشورِ چین است که رویِ رودِ یانگتسه[۴۴]Yangtze River ساخته شده است. دریاچهی مهیبِ این سد ۶۶۰ کیلومتر طول دارد، ۲۵۸ هزار جَریب[۴۵]acre را به زیرِ آب برده، یک میلیون و سیصد هزار نفر را جا به جا کرده و بیش از ده میلیون نفرِ دیگر را تحتِ تأثیر قرار داده است. فعالان و مردمانِ محلی در حالِ حاضر در برابرِ ساختِ پروژههایِ ویرانگرِ مشابهی نظیرِ سد بِلو مونته[۴۶]Belo Monte در آمازونِ برزیل و طرحِ توسعهی هیدروآیسن[۴۷]HidroAysén development scheme در پاتاگونیایِ شیلی مقاومت میکنند، منطقهای که در شمارِ معدود مناطقِ حیاتِ وحش در جهان محسوب میشود.
مقاومت در برابرِ این طرحِ ویرانگر شدید است. در سالِ ۲۰۰۵، یک ائتلافِ شیلیایی به نامِ شورایِ دفاعی پاتاگونیا، کمپینی به نامِ پاتاگونیا بدونِ سد[۴۸]Patagonia Without Dams به راه انداخت. امروز، هزاران پاسدارِ محیطِ زیست و ۶۹ سازمان از کشورهایِ مختلف در تلاش برای متوقف کردنِ سدسازی رویِ رودخانههایِ بیکر[۴۹]Baker و پاسکوآ[۵۰]Pascua واقع در قلبِ پاتاگونیا هستند. همینطور آنها با احداثِ خطِ انتقالِ برق به طولِ تقریبیِ ۱۲۰۰ مایل (۱۹۰۰ کیلومتر) که در نوعِ خود طولانیترین در جهان است و در رابطه با پروژهی سدها احداث میشود مخالفت میکنند.
تحقیقاتِ دانشمندانِ برزیلی نشان میدهد که بزرگترین سدهایِ جهان سالانه حدودِ ۱۰۴ میلیون تن متان در جو منتشر میکنند که حدودِ ۱۵ درصدِ کلِ تولیدِ گازهایِ گلخانهایِ انسانزاد در جهان است.
پروژههایِ سدسازی در پاتاگونیا موردِ حمایتِ اِنِل[۵۱]Enel، غولِ انرژیِ ایتالیایی است. ۳۲ ٪ سهامِ این شرکت متعلق به دولتِ ایتالیاست که عملاً این دولت را در مقامِ تصمیمگیری قرار میدهد. کمپینِ ضدِ سدسازی همین حالا هم از طریقِ سازماندهیهایِ مختلف و اقامهی دعواهایِ حقوقی این پروژهها را به تعویق انداخته است. تلاشِ ائتلافِ ضدِ سدسازی در آموزشِ عمومیِ مردم بسیار موفقیتآمیز بوده و ارزشهایِ اکولوژیک و فرهنگیِ پاتاگونیا را برایِ مردمِ شیلی و جهان عیان کرده است. تقریباً ۸۰ ٪ مردمِ شیلی مخالفِ این پروژه هستند و چندین سازمانِ ایتالیایی در چارچوبِ کمپینی به همین نام در ایتالیا[۵۲]Patagonia Senza Dighe در مقابلِ اِنِل و اهدافِ آن در پاتاگونیا ایستادهاند.
در حالِ حاضر، اتحادِ بیسابقهی شهروندانِ شیلیایی بیمعنا بودنِ پروژههایِ عظیمِ سدسازی را از منظرِ سیاستِ انرژی[۵۳]Energy Policy روشن میکند. یک پیشنهادِ جامعِ فنی که برایِ احداثِ شبکهی توزیعِ برقِ جدید و سیاستهایِ مرتبط به آن تهیه شده، نشان میدهد که پروژهی هیدروآیسن نه تنها زاید و غیرِضروری است بلکه بدترین گامی است که کشورِ شیلی میتواند در راستایِ توسعهی انرژیِ خود بردارد. شیلی در حالِ حاضر با کمبودِ برق مواجه نیست و از لحاظاِ جغرافیایی وضعیتی پربرکت و منحصر به فرد دارد که به او اجازه میدهد از انواعِ منابعِ تجدیدپذیر نظیرِ انرژیِ خورشیدی، بادی، زمینگرمایی[۵۴]geothermal، اقیانوسی[۵۵]oceanic، زیستتودهای[۵۶]biomass و همینطور برقآبی در مقیاسِ کوچک[۵۷]small-scale و خارج از مسیرِ رودخانهها[۵۸]run-of-the-river hydropower بهره جوید.
این درست است که سدهایِ بزرگِ جهان مقدارِ زیادی برق تولید میکنند. در سالِ ۲۰۰۸، ۱۶ ٪ الکتریسیتهی جهان توسطِ نیرویِ برقآبی و توسطِ سدهایی واقع در ۱۵۰ کشورِ جهان تولید شد.[۵۹]International Energy Agency, Key World Energy Statistics (Paris: IEA, 2010). نیرویِ برقآبی در ۲۴ کشورِ جهان بیش از ۹۰ ٪ الکتریستهی موردِ نیاز را تأمین میکند؛ این در حالی است که ۶۳ کشورِ جهان بیش از نیمی از الکتریستهی موردِ نیازشان را از نیرویِ برقآبی تأمین میکنند.[۶۰]World Commission on Dams, Dams and Development. کانادا، آمریکا، برزیل، چین و روسیه بیش از نیمی از نیرویِ برقآبیِ جهان را تولید میکنند. بینِ سالهایِ ۱۹۷۳ و ۱۹۹۶، نیرویِ برقآبی در کشورهایِ غیرِ عضو در سازمان همکاری اقتصادی و توسعه[۶۱]non-OECD از ۲۹ ٪ به ۵۰ ٪ تولیدِ جهانی افزایش یافت و در همین بازه سهمِ آمریکای لاتین در افزایشِ نیرویِ برقآبی بالاترین بود.[۶۲]World Commission on Dams, Dams and Development. روندها نشان میدهند که اغلبِ محلهایِ مناسب برای سدسازی در اروپا و آمریکایِ شمالی موردِ استفاده قرار گرفتهاند و/یا پروژهها به خاطرِ انواعِ تأثیراتِ خارجی[۶۳]externalities به سختی قابلِ اجرا هستند. بنابراین، روندِ کنونی صادر کردنِ کسب و کارِ سدسازی به کشورهایِ جنوب است.
در شمال، برخی از سدها در آستانهی خروج از خدمت[۶۴]decommissioning هستند، فرایندی که میتواند از احداثِ اولیهی سد پرهزینهتر باشد. در برخی موارد، این هیولاها، با مقدارِ عظیمِ رسوباتِ خیسی که پشتِ دیوارهایِ سیمانییی که روزی فرو خواهند ریخت تبدیل به خطراتِ زیستمحیطیِ منفعل[۶۵]environmental passive threats گشتهاند که از این لحاظ با زبالههایِ هستهای قابلِ قیاسند. چه کسی مسئولِ تخریبِ سدِ رودخانهکُش، احیایِ حوزهی آبریز، زنده کردنِ مجددِ رودخانه و کمک به التیامِ اجتماعهایِ از هم گسیخته است؟ تا امروز، این جنبههایِ مهم در ارزیابیهایِ تأثیراتِ محیطی و معادلاتِ هزینه-فایدهی سدها لحاظ نمیشده است. پس، ضمنِ تأییدِ این واقعیت که سدهایِ بزرگ نقشِ مهمی در تولیدِ برق بازی میکنند، میتوان این پرسشِ دشوار را مطرح کرد: آیا این برقِ «ارزان» از طریقِ تأمینِ انرژیِ پاک به توسعهی پایا[۶۶]sustainable development کمک کرده یا از طریقِ تأمینِ انرژیِ مخربِ زیستکره و انسانیت، به توسعهی بیش از حد[۶۷]overdevelopment دامن زده است؟
اگر واقعگرایانه به وضعیتِ اکولوژیکی و اجتماعیمان در زمین بنگریم، آیا به مراتب بهتر نمیبود اگر از به کار گرفتنِ این نوع انرژی که کورکورانه آنرا پاک و ارزان خواندهایم صرفِ نظر میکردیم و تعدادِ بیشماری حوزهی آبریزِ و رودخانههایِ وحشی را توسطِ سدهایِ بزرگ تخریب نمیکردیم؟ آیا عاقلانهتر نمیبود که آبها، تنوعِ زیستی، چرخههایِ آبی و جوی، اقلیم، حیاتِ اکوسیستمهایِ ساحلی و دریایی، حوزههایِ ماهیگیری، معیشتها، اجتماعها و اقتصادهایِ محلی، و زیبایی و وقار را پاس میداشتیم؟
ضروری است که نوعِ تفکرِ خود دربارهی انرژی را به شکلی رادیکال تغییر دهیم. باید بفهمیم که چالشِ اساسیِ انسان «یافتنِ راهی برایِ تولیدِ بیشتر» نیست بلکه «چگونگی مهارِ تقاضا و مصرف» است. بعد از آن، باید جامعههایمان را به سویِ جستجویی صادقانه برایِ یافتن و نگاهداشتِ خوبیهایِ مشترک[۶۸]common goods و پایاییِ محیطی[۶۹]environmental sustainability سوق دهیم و از مسیرِ کنونیِ کسبِ یغماگرانهی سودِ از خدماتِ ضروریِ اجتماعی خارج شویم. مقیاسِ چشمگیرِ تخریبِ اکولوژیکی که ملازمِ سدهایِ بزرگ است، نتیجهی مستقیمِ الگوهایِ فعلیِ رشدِ اقتصادی، شیوههایِ معینی از به اصطلاحِ توسعه و سرسپردن به فنآوریهایی که حامیِ آن هستند و از آن ارتزاق میکنند است.
چه کسی مسئولِ تخریبِ سدِ رودخانهکُش، احیایِ حوزهی آبریز، زنده کردنِ مجددِ رودخانه و کمک به التیامِ اجتماعهایِ از هم گسیخته است؟ تا امروز، این جنبههایِ مهم در ارزیابیهایِ تأثیراتِ محیطی و معادلاتِ هزینه-فایدهی سدها لحاظ نمیشده است.
سدهایِ بزرگ یک نُمود هستند، نشانهای از الگوهایِ بیمارگونهای که توسطِ جهل و طمع تعمیق شدهاند. تخریبِ حوزههایِ آبریز و اجتماعها و اقتصادهایِ محلی خصوصیتِ ذاتیِ سدهایِ بزرگِ برقآبی است. این فنآوریها به هیچ عنوان «خنثی»[۷۰]neutral نیستند، بلکه رویههایِ اجتماعی را به سویِ متمرکزتر و چگالتر شدنِ سرمایه و گسترشِ سلطه بر منابعِ طبیعی و اکوسیستمها (نیکواژههایی برایِ توصیفِ اعضایِ حیاتیِ زیستکره) سوق میدهند که نتیجهی آن قدرتگرفتنِ نظامهایِ سیاسیِ اقتدارگرایانهتر و ناعادلانهتر است.
ما باید به کلی و قاطعانه به جاذبهی سدهایِ بزرگ و شکمبارگیِ انرژیکی که تداوم میبخشند «نه» بگوییم. آنها ما را از توسعهی شیوههای غیرمتمرکز تولیدِ برق[۷۱]distributed power generation که در مقیاسهایِ بسیار کوچکتر عمل میکنند، در سطحِ محلی مدیریت میشوند و از همهی منابعِ «واقعاً تجدیدپذیرِ انرژی» بهره میجویند باز میدارند. این مسیری است که نهایتاً ما را به سویِ مصرفِ کمترِ انرژی و کالا سوق خواهد داد و به طبیعت اجازه خواهد داد سرکشی و زیبایی بیشتری تولید کند.
دفاع از رودخانهها در مقابلِ پروژههایِ سدهایِ بزرگ، اگر چه میتواند کاری دشوار باشد، اما یک افتخار است. تبدیل شدن به صدایِ انسانی برایِ گونههایِ حیاتیِ ساکنِ یک حوزهی آبریز و پیوستن به شبکهای جهانگستر از افرادی که هدفی مشابه را دنبال میکنند یک امتیاز است. رویایِ ما این است که شاهدِ پیروزیِ زودهنگامِ کمپینهایِ مخالفِ سدسازیهایِ بزرگ باشیم و از شکستهایمان درسهایی بیاموزیم که قدرشناسیِ ما را نسبت به زیباییِ ترسناکِ دنیایِ معاصر بیشتر کند.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
Orrego, J.P., 2012. River Killers, The false solution of megadams, in: Energy: Overdevelopment and the Delusion of Endless Growth. Watershed Media, Healdsburg, CA. ↩
synergistic ↩
techo-fix ↩
asbestos ↩
need ↩
modern metallic cements ↩
Hoover Dam ↩
Patrick McCully, Silenced Rivers: The Ecology and Politics of Large Dams, (London: Zed Books, 2001). ↩
interbasin transfers ↩
fragmented ↩
World Commission on Dams, Dams and Development: A New Framework for Decision-Making (London, Earthscan, 2000). ↩
biased ↩
watersheds ↩
fluvial ecosystems ↩
biodiversity ↩
LeRoy Poff, Julian Olden, David Merritt, and David Pepin, “Homogenization of Regional River Dynamics by Dams and Global Biodiversity Implications,” Proceedings of the National Academy of Sciences 104, no. 14 (April 3, 2007), 5732–۵۷۳۷٫ ↩
upstream ↩
downstream ↩
developers ↩
riparian ecosystems ↩
hydrological basins ↩
nutrients ↩
diatoms ↩
exoskeletons ↩
silica ↩
marine biologists ↩
estuarine ↩
littoral waters ↩
Institute for Space Research ↩
anthropogenic ↩
flora and fauna ↩
reservoir-induced seismicity ↩
World Commission on Dams, Dams and Development. ↩
Environmental Impact Assessment ↩
overall integrity ↩
hydrological ↩
Chixoy ↩
World Bank ↩
Inter-American Development Bank ↩
Biobío River ↩
Upper Biobío ↩
Edward Goldsmith and Nicholas Hildyard, The Social and Environmental Effects of Large Dams (San Francisco: Sierra Club Books, 1984); Fred Pearce, The Dammed: Rivers, Dams, and the Coming World Water Crisis (London: Bodley Head, 1992); Patrick McCully, Silenced Rivers: The Ecology and Politics of Large Dams. ↩
Three Gorges Dam ↩
Yangtze River ↩
acre ↩
Belo Monte ↩
HidroAysén development scheme ↩
Patagonia Without Dams ↩
Baker ↩
Pascua ↩
Enel ↩
Patagonia Senza Dighe ↩
Energy Policy ↩
geothermal ↩
oceanic ↩
biomass ↩
small-scale ↩
run-of-the-river hydropower ↩
International Energy Agency, Key World Energy Statistics (Paris: IEA, 2010). ↩
World Commission on Dams, Dams and Development. ↩
non-OECD ↩
World Commission on Dams, Dams and Development. ↩
externalities ↩
decommissioning ↩
environmental passive threats ↩
sustainable development ↩
overdevelopment ↩
common goods ↩
environmental sustainability ↩
neutral ↩
distributed power generation ↩