علوم تجربی و علوم انسانی
این دو اسلاید به شکلی ساده نقش تکمیلی علوم تجربی و علوم انسانی را نمایش میدهند.
هدف مطالب این دسته معرفی یک ایدهٔ آموزنده، یک نقلقول تفکربرانگیز یا یک نمودار کلیدی در یک اسلاید است. این اسلایدها که هم با فرمت تصویر و هم پیدیاف قابل دریافت هستند را میتوانید با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، یا اگر معلم یا سخنران هستید، میتوانید از آنها در ارائههایتان استفاده کنید.
این دو اسلاید به شکلی ساده نقش تکمیلی علوم تجربی و علوم انسانی را نمایش میدهند.
اگر بخواهید تغییرِ اقلیم و اهمیتِ آنرا به زبانی ساده و موجز شرح دهید چکار میکنید؟ در این اسلاید یک پیشنهاد ارائه شده است که تغییر اقلیم و اهمیتِ آن را در ۷ جمله توضیح میدهد.
به مردی آرام میاندیشم که چیزی را توضیح نمیدهد و از هیچ چیز دفاع نمیکند، اما نشانیِ آنجا که نادرترین گلهایِ وحشی میشکوفند را بلد است و به آنجا میرود و خود را بیاختیار در حالِ لبخند زدن مییابد. (شعر از وندِل بِری شاعر و نویسندهی آمریکایی)
اشارهی تلخِ جین گودال به استفادهی گسترده از سمومِ کشاورزی در شیوههای صنعتی تولیدِ غذا که تبعاتِ زیستمحیطی و اجتماعیِ جبرانناپذیری به همراه دارد.
انسانِ پیاده یا سوار بر دوچرخه از لحاظِ مصرفِ انرژی از تمامِ وسایلِ نقلیهی موتوری به مراتب کارآمدتر است. در این نمودار روشهایِ مختلفِ آمد و شد از لحاظِ کارآیی مصرفِ انرژی با یکدیگر مقایسه شدهاند. محورِ افقی مسافتی است که میتوان یک نفر را با مصرفِ انرژیِ معادلِ یک لیتر بنزین جا به جا نمود. محورِ عمودی روشهای مختلفِ حمل و نقل را نشان میدهد.
یک مردِ آمریکاییِ نمونه در هر سال بیش از ۱۶۰۰ ساعت وقت صرفِ ماشیناش میکند. او حین حرکت یا توقف در مسیرهایش در آن مینشیند. او آنرا پارک میکند و دنبالش میگردد. او کار میکند تا بتواند قسطهای ماهیانهی آنرا پرداخت کند. او کار میکند تا پولِ بنزین، عوارض، بیمه، مالیات و جریمهها را بپردازد. او چهار ساعت از شانزده ساعت بیداریِ روزانهاش را در جادهها یا در حالِگردآوری منابعِ لازم برای نگهداریِ ماشیناش سپری میکند؛ و تازه این آمار شاملِ زمانِ لازم برایِ انجامِ فعالیتهای دیگری که توسطِ «حمل و نقل» بر او تحمیل شدهاند نمیشود: زمانِ صرف شده در بیمارستانها، دادگاههای جرائمِ رانندگی و گاراژها؛ زمانی که صرفِ تماشایِ آگهیهای بازرگانیِ ماشینها یا شرکت در کلاسهای آموزشِ مصرفکنندهها میشود تا کیفیتِ خریدِ بعدی افزایش یابد. آمریکاییِ نمونه، ۱۶۰۰ ساعت در سال صرف میکند تا ۷۵۰۰ مایل را طی کند: کمتر از ۵ مایل در ساعت. مردمِ کشورهایی که از صنعتِ حمل و نقل محروم هستند نیز همینکار را میکنند، با پای پیاده هر کجا که بخواهند میروند و به جایِ ۲۸ درصد، فقط ۳ الی ۸ درصدِ بودجهی زمانیِ جامعهشان را به آمد و شد اختصاص میدهند. فصلِ تمایزِ آمد و شد در کشورهای ثروتمند و فقیر، طی کردنِ مسافتهای طولانیتری طیِ یک ساعت از عمرِ بخشِ بزرگتری از جامعه نیست، بلکه ساعتهای بیشتری از استفادهی اجباری از میزانِ بالایی از انرژی است که به شیوهای ناعادلانه توسطِ صنعتِ حمل و نقل توزیع میشود.
آنها اشیای شکسته را از طریقِ پر کردنِ خطوطِ بینِ قطعات با مادهای شاملِ پودرِ طلا تعمیر میکنند تا بر شکستگیها تأکید کرده باشند؛ چرا که آنها خسارت و رنج را بخشی گرانقدر از تاریخچهی یک چیز میبینند که آنرا زیباتر میکند.
به باورِ من آیندهی مطلوب به انتخابِ عامدانهی ما بستگی دارد: که زندگیِ فعال را به زندگی مصرفی ترجیح دهیم و شیوهای از زندگی را پرورش دهیم که به ما اجازهی رفتارِ فیالبداهه و مستقل و در عین حال مرتبط با یکدیگر را میدهد، نه آن شیوهای از زندگی که ما را محدود به ساختن یا ویران کردن، تولید یا مصرف کردن میکند؛ شیوهای که فقط یک ایستگاه در جادهای است که به آلودگی و تخریبِ محیطِ زیست منتهی میشود. آیندهی ما به انتخابِ نهادهایی که پشتیبانِ شیوههای فعالانهی زندگی باشند بیشتر بستگی دارد تا توسعهی فنآوریها و ایدئولوژیهای جدید. -- ایوان ایلیچ
رشد اقتصادی پدیدهای جدید و احتمالاً منحصر به فرد در تاریخِ انسان است و هیچ دلیلی برایِ ادامهدار بودنش وجود ندارد.
رمزگشایی ژنومِ انسان به ما نشان داده که ما با حشرات، حیوانات و گیاهان خویشاوندیم و خواه ناخواه، به زمین تعلق داریم.
اولین صدایی که در دستگاهِ شنوایی تازه شکلگرفتهمان طنین میاندازد آهنگِ تپشِ خونِ مادرمان است که در شریانها و سرخرگهای او جریان دارد. همهی تخمکهایی که یک زن در سراسرِ عمرش در تخمدانهایش حمل میکند، هنگامی شکل گرفتهاند که او جنینی چهار ماهه در رحمِ مادرش بوده است. این یعنی ما حیاتِ سلولیمان را به عنوان یک تخم در رحمِ مادربزرگمان آغاز میکنیم. هر کدام از ما پنج ماه را در رحمِ مادربزرگمان سپری کردهایم. ما با ریتمِ خونِ مادرمان همخوان میشویم، قبل از اینکه او خود متولد شده باشد... ما با آن ریتمِ ازلی میرقصیم، قبل از آنکه گوشهایی برای شنیدن داشته باشیم... ما با ریتمِ خونِ مادرمان به شوق میآییم قبل از آنکه او خود متولد شده باشد. و این تپش، ریسمانی از جنسِ خون است که ما را از طریقِ مادربزرگهایمان به دوردستهای تاریخ، به اولین مادر متصل میکند. -- لِین رِدموند