به نام خدا
با سلام و اظهار قدردانی از فرصت داده شده و با تشکر از دوستانی که این جایگاه را به من سپردهاند. خواسته شد در مورد منابع طبیعی صحبت کنم، متاسفم که رسم سنتی تبریکگویی به مناسبت جشن منابع طبیعی را ضروری نمیبینم. سخنانم را در سه عنوان زیر به اختصار خواهم گفت:
- یک. چرا تخریب و نابودی منابع طبیعی ناگهان پدیدار و روز به روز نمایانتر میشود؟ مقصر یا مقصران کیستند؟
- دو. به راستی منابع طبیعی چیست؟
- سه. هشدارهایی برای مشکلات پیشِ رو.
اکولوژیستها میگویند اکوسیستمها خودنظم و خودنگهدار هستند؛ و در اثر هر گونه دستکاری در آنها—که به آن ساده کردن اکوسیستم میگویند—اکوسیستمها نخست مدارا و تحمل کرده، [و بعد] ناگهان از خود واکنش نشان میدهند. اغلب اوقات این واکنشها غیر قابل جبران است، نمونههایی از آن که این روزها شاهدشان هستیم فراوان است، مانند خشک شدن دریاچه ارومیه، تالاب شادگان، دریاچهٔ پریشان، هامون پوزک، تالاب گاو خونی، خشک شدن رودخانهها، خشک شدن درختان و درختچههای جنگلها، شور شدن آبها، بروز سیل و سیلاب به خاطر تخریب جنگل و مرتع و … بدتر ازهمه کم آبی و آلودگی آب و هوا، ریز گردهای اهواز و مثالهای فراوان دیگر که همگی شما از آنها آگاه هستید.
کافی است نظری به روزنامهها بیاندازید و یا سری به طبیعت بزنید. من به عنوان یک مدرس اکولوژی دانشگاهی، با نزدیک به ۵۰ سال کار در رشتهٔ منابع طبیعی از این اتفاقات بسیار دلتنگ و حتی شرمندهام. به راستی چه اتفاقی افتاده است؟
آیا در تدریس و تحقیق ما مشکلاتی وجود داشته است؟ اگر مهندسین و دکترهای سدسازی، جادهسازی، کشاورزی، منابع طبیعی، مرتعداری، جنگلداری، … تفکرات و دانششان حاصل آموزشهای ما باشد، وای برما، که بسیار باعث شرمندگی است؛ و اگر چنین باشد، نیاز به عذرخواهی از تمام ملت را ایران دارد.
یک. به راستی مقصر کیست؟
تازه بعد از این همه فاجعههای اکولوژیک که در اثر اجرای پروژههای غیرکارشناسانه رخ داده و—عواقب بد آنها روزبهروز در حال ظاهر شدن است، چگونه میشود زمزمه و پیشنهاد پروژههای خطرآفرین دیگری، مثل انتقال آب دریای خزر به کویر، ارتباط دریای خزر به خلیج فارس، دستکاری در ذخیرهگاههای بیوسفر، واگذاری، جادهسازی و تغییرِ کاربری در جنگلها و مراتع و انجام کارهای غیر کارشناسانهٔ دیگر را شاهد بود؟
به راستی آیا طرحدهندگان انتقال آب دریای خزر به کویر در کدامین دانشگاه تحصیل و کدام استاد بومشناس به آنها اکولوژی را آموخته است؟ آیا آنها از سرانجام بزرگترین رودخانهٔ دستساخت بشر که به مدت هفت سال زیر فشار سرهنگ معمر قذافی انجام شده و یا از سرانجام دریاچهٔ آرال (خوارزم سابق) در همسایگی دریای خزر، که به خاطر انتقال آب سیحون و جیحون به کویر قَرَهقوم توسط حکومت شوروی سابق—برای کشاورزی—خشک شده است بیخبرند؟! آیا میدانند که بعد از چندین سال دریاچهٔ آرال خشک و حالا به جای ماهی در آن شتر چرا میکند؟ آیا میدانند که از مردمان قَرَهقوم به خاطر سرطان و یرقان اثری نیست، و قَرَهقوم چرنوبیل دوم لقب گرفته است؟ آیا آنها واقعاً نمیدانستهاند که سدسازی، سالیان دراز است که مردود شناخته شده؟ آیا از داستان سد ۱۹ طبقهٔ اَسوان در مصر بیاطلاع بودهاند؟!
وای به حال ما دانشگاهیان اگر این بدآموزیها به مهندسین، دکترها، مسئولین دستگاههای دولتی و غیر دولتی، از نتایج تدریس و آموزشهای دانشگاههای ما باشد. اگر اینگونه باشد ما چگونه میتوانیم در برابر آیندگان جوابگو باشیم؟
میگویند و راست هم میگویند کشور نیاز به توسعه دارد. کاملاً درست است، اما متاسفانه اصول توسعهٔ پایدار آنگونه که باید برای آنها تعریف نشده است. شما میدانید هر توسعهای بایستی پایدار و آیندهنگر باشد تا مفید واقع شود. توسعهٔ پایدار همانند یک صندلی است با چهار پایه: اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی. اگر هر کدام از این پایهها درازتر یا کوتاهتر باشد، یا از یک جنس نباشند، این صندلی پایدار نخواهد ماند. در اغلب پروژههای انجام شده یا پیشنهادی و در دست اجرا بیشتر به پایهٔ اقتصادی، یا اجتماعی آنها و هر از گاهی و به ندرت به پایهٔ فرهنگی اندیشه شده است. ولی پایهٔ محیط زیستی همیشه به صورت یک دکور و فقط روی کاغذ بوده است. همین بیتوجهی به پایهٔ زیست محیطی شاید یکی از دلایل عمدهٔ بروز اینهمه فاجعههای اکولوژیک در ایران باشد. و بدتر اینکه این روزها علیرغم پیدایش اینهمه نابسامانیهای زیستمحیطی، دراندیشهٔ براندازی سازمان حفاظت محیط زیست برآمدهاند. که خود تاییدیست بر نکتهٔ بالا!
دو. به راستی منابع طبیعی چیست؟
هنوز خیلیها با تفکر سنتی، منابع طبیعی را فقط جنگل، مرتع، دریا و آبزیان میدانند. چند روز پیش نیز در نشست دانشجویی حرفهای زیر بیان شد، به دلیل اهمیت ضرورت شناخت منابع طبیعی مخصوصاً در هفتهٔ منابع طبیعی، با پوزش مجداً بازگو میشود:
درتعریف منبع در کتابها آمده است منبع یک چیز فایدهآور است. پس با این تعریف منابع طبیعی چیزهای طبیعی فایدهآور هستند. آن را به دو گروه تقسیم کردهاند: منابع طبیعی تجدیدناپذیر—مثل کانیهای فلزی و غیر فلزی—که از تخصص ما در این نشست خارج است و منابع طبیعی تجدیدپذیر که در تخصص کاری ماست. منابع طبیعی تجدیدشونده فقط جنگل و مرتع نیست. حیات وحش، آب سالم ، هوای پاک، خاک حاصلخیز و … و آنچه در طی این سالها ناگفته مانده، از جمله انسان را نیز شامل میشود. انسان یکی از منابع طبیعی تجدیدشونده است. بیکار بودن فارغالتحصیلان متخصص، جوانان، کارگران و به کار گرفته نشدن این همه نیروهایی که برای ساخت آنها از بودجهٔ عمومی مصرف شده است، از دست دادن و هدر رفتن منابع طبیعی است. بیابانها، مراتع، اراضی کشاورزی به کار متعهدانهٔ این منابع نیاز دارد. پرهزینهتر و گرانبهاتر از این منابع، نیروهای متخصص، پزشکان، نخبگان، المپیادیهایی است که در رأس هرم اکولوژیک با مصرف هزینهٔ فراوان از بودجهٔ عموم قرار گرفتهاند. این دسته از منابع طبیعی نیز به دلایلی فراوان از جمله کمبود امکانات تحقیقاتی و کار شایسته برای آنان، از ایران رفته و یا در حال رفتن هستند. ایران با بالاترین رقم مهاجرت در جهان، بالاترین هزینهٔ از دست دادن منابع طبیعی انسانی را به خود اختصاص داده است. رفع این فاجعهٔ انسانی نیاز به بررسی فراوان و چارهجویی دارد. این منابعِ رایگان، تحت عنوان آنتروپی مثبت، اکوسیستمهای جا افتاده را توانمندتر و با آنتروپی منفی اکوسیستمهای مهاجرفرست را ضعیفتر میکنند. بدینگونه است که در اصل مارگالِف[۱]Margalef آمده که: «اکوسیستمهای بالغ یا جا افتاده اکوسیستمهای نابالغ را استثمار یا بهرهکشی میکنند.» و ما در زمینهٔ بازنده هستیم!
سه. هشدارهایی برای مشکلات پیشِ رو
کارشناسان، استادان دانشگاهها، اکولوژیستها همه از سالهای بسیار دور در مورد هرکدام از فاجعههای اکولوژیک که این روزها اتفاق افتاده است فراوان هشدار دادهاند. برای دریاچهٔ ارومیه، تالابهای ایران، موضوع مصرف بیرویهٔ آب، فرسایش خاک، مصرف خطر آفرین سم و کود، تخریب مراتع، جنگلها، ماهیان و حیات وحش و همچنین مشکلات پیش رو برای کشاورزی! از بیش از سی سال پیش مکتوب و غیرمکتوب حرفهایشان را زدهاند، کسی به حرفهایشان گوش نداده است و این روزها که حال و روز محیط زیست از نظر جوابگویی به نیاز روز افزون جمعیت با مشکل روبهروست، توصیههای قدیم دانشگاهیان را فراموش کرده، انتظار دارند خرابکاریهایی که مثلا در بیش از ۳۰ سال اتفاق افتاده است در مدتی کوتاه معالجه شود. و بدتر اینکه دستشان را برای کمک به سوی کارشناسان چینی و غیره دراز میکنند. و تاسفآور اینکه همزمان خرابکاریها در جاهای دیگر همچنان ادامه دارد …
مختصراً مشکلات پیش رو به عنوان وظیفهای که بر عهدهٔ ماست، جهت جلوگیری از فاجعههای اکولوژی و انسانی که در راه است یادآوری میشود.
اول، بحران آب. به دلیل گرمتر شدن کرهٔ زمین و تغییراتی که در اقلیم رخ داده است، خشکسالیهایی در راه است. بحران آب جدی است، شیرین کردن آب و انتقال آن یک توهم است. شیرین کردن آب هر متر مکعب حداقل ۷۰۰۰ تومان هزینه دارد. انبوه نمکهای بهجامانده مشکلآفرین خواهد بود. این آب در کار کشاورزی اصلاً جایگاهی نخواهد داشت.
شهرهای کویری ما خشک و خشکتر خواهند شد، منتظر پناهندگان زیستمحیطی از شهرهای کویری مخصوصاً سیستان و بلوچستان باشید. آنها بر جمعیت بیکار، ترافیک و سایر مشکلات شهری خواهند افزود.
هر کدام از ما روزانه ۲۰۰۰ لیتر آب مصرف داریم، تعجب نکنید برای خوردن شاید روزانه ۴ لیتر کافی باشد ولی در صنعت، در کشاورزی، حملونقل، ساختمان و در همهٔ فعالیتهای شهری سهمی از آب به حساب ماست. حالا فکر کنیم که هر سال حداقل یک میلیون نفر به جمعیت ایران افزوده شود، میزان آب مورد نیاز که بایستی به آب موجود اضافه شود به صورت زیر قابل محاسبه است:
- یک میلیون نفر؛ ضربدر ۳۶۵ روز؛ ضربدر ۲۰۰۰ لیتر که آب مصرف روزانهٔ هر نفر است. که رقمینجومیاست! خودتان محاسبه نمایید.[آ]یعنی، سالانه ۷۳۰ میلیون مترمکعب به مصرف آب کشور اضافه خواهد شد.
و این در حالی است که ما مراتع و جنگلها و تالابهایمان را که منبع اصلی ذخیرهسازی آبهای زیرزمینی برای زندگی و کشاورزی و رفاه انسان بوده است کاهش داده یا نابود کردهایم. همین جمعیت به خانه، کارخانه، جاده، ویلا و … نیاز دارد که آنهم از تبدیل مرتع و جنگلها یا اراضی زراعتی به دست میآید. با این حساب، مسألهٔ عمدهٔ پیش رو مسألهٔ آب است که قابل اغماض نبوده و بسیار چالشبرانگیز خواهد بود! یادآوری میکنم، بحران آب بحران غذا نیز هست، زیرا کشاورزی به آب وابسته است!
دوم، غذا. هر انسان برای تغذیه به ۴۰۰۰ الی ۵۰۰۰ مترمربع زمین کشاورزی نیازمند است[ب]حدود نیم هکتار. به ازای هر نفر که به جمعیت اضافه میشود بایستی ۴۰۰۰ متر مربع به سطح زیر کشتمان اضافه شود. پس در هر سال بایستی:
- ۴۰۰۰ متر مربع؛ ضربدر یک میلیون نفر که حداقل معادل ۴۰۰۰۰۰ هکتار (چهارصد هزار) است به سطح زیر کشت افزوده شود!
کارشناسان آبخیزداری و اکولوژیستها میگویند در اثر فرسایش خاک و سیل و سیلاب، هر ساله حدود یک میلیون هکتار زمین حاصلخیز از دست میرود. و به احتمال برای خانه و نیازمندیهای این جمعیت حتی باید ۲۰۰۰۰۰ (دویستهزار) هکتار زمین تغییر کاربری داده شود! نتیجه اینکه نه تنها ۴۰۰۰۰۰ هکتار برای غذای جمعیت اختصاص ندادهایم، بلکه یک میلیون و دویست هزار هکتار از سطح اراضی ما کاهش یافته است! و از مشکلات تولید کشاورزی نیز همگان مطلع هستند.
در آخر صحبت اضافه کنم اگر فکر میشود که چارهٔ کار طرحهایی توهم زا مثل شیرین کردن آبهای شور، انتقال آب و مهار کویر، ارتباط دریای خزر به خلیج فارس، آوردن گونههای گیاهی و جانوری و یا رو آوردن به تکنولوژیهای جدید است، به عنوان وصیت یک اکولوژیست برای آیندگان این یاداشتها را ثبت نمایید. ساده کردن و دستکاری در اکوسیستمهای مورد مثال، حرفهای گول زننده یا سرابهای فریبندهای بیش نیستند، ظاهراً ممکن است چند سالی بسیار خوب و با ظاهری موفق ظاهر شوند، ولی پایدار نبوده، عواقب آن ممکن است جبرانناپذیر باشد. با شعری از شاملو حرفهایم را مختصر مینمایم:
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای
آنجا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رستن تن میزند
چرا که تو
تقوای آب و خاک را
هرگز
باور نداشتی.
(احمد شاملو)
زمین مرا، تو را و اجدادمان را باسخاوت در سفره ای رنگین میهمان کرده بود. و ما—همانگونه که شاملو سرود—اقیانوس را مصرف کردیم، هوا را مصرف کردیم، آب را مصرف کردیم… اینک زمین مرا، تو را و اجدادمان را به بازی گرفته است.
با سپاس از توجه شما.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
نصرتالله صفائیان زیستشناس، استاد دانشگاه و مؤلف در حوزهٔ اکولوژی و بومشناسی است.
Margalef ↩