Yearly archive

1394 - page 2

مردی که نشانیِ گل‌های وحشی را می‌داند

به مردی آرام می‌اندیشم که چیزی را توضیح نمی‌دهد و از هیچ چیز دفاع نمی‌کند، اما نشانیِ آن‌جا که نادرترین گل‌هایِ وحشی می‌شکوفند را بلد است و به آن‌جا می‌رود و خود را بی‌اختیار در حالِ لبخند زدن می‌یابد. (شعر از وندِل بِری شاعر و نویسنده‌ی آمریکایی)

رسواییِ فولکس‌واگن: با موتورهای درون‌سوز خداحافظی کنید!

این مطلب ترجمه‌ی یکی از نوشته‌‌های اوگو باردی استادِ دانشگاه و متخصصِ انرژی‌های نوین در وبلاگش است که رسواییِ اخیرِ فولکس‌واگن را بهانه می‌کند تا به یکی از چالش‌هایِ‌ اساسیِ موتورهای درون‌سوز اشاره کند. او مؤلف چندین کتاب از جمله «محدودیت‌های رشد: بازنگری» نیز هست.

یک آمریکاییِ صد در صد

مطلبِ زیر ترجمه‌ی مقاله‌ی کلاسیکِ «یک آمریکاییِ صد در صد» نوشته‌ی رالف لینتون مردم‌شناسِ آمریکایی است و به شیوه‌ای شیوا و جذاب به پدیده‌ی مهمِ «تلفیق فرهنگی» می‌پردازد. در خوانشِ این متن باید به دیدگاهِ مردم‌شناسیکِ آن توجه داشت و در نظر گرفت که برخلافِ آن‌چه در نگاهِ اول ممکن است به نظر برسد، متن به انتقاد از «آمریکایی بودن» نمی‌پردازد. هدفِ نویسنده در این متن نشان دادنِ تأثیری است که همه‌ی ما، چه آمریکایی و چه ایرانی، از سایرِ فرهنگ‌ها گرفته‌ایم.

روایتِ ترسناکِ یک هنرمند از جامعه‌ی مدرن

استیو کاتز، پویانما و تصویرگرِ مقیمِ بریتانیاست که در آثارش برخی جلوه‌های نامطلوبِ جامعه‌‌‌ی مدرن نظیرِ طمع، مصرف‌گراییِ کالا و خدمات، غذاهای آماده‌ و با کیفیتِ نازل، تخریبِ محیطِ زیست، اعتیاد به تلفن‌های همراه و تلویزیون و اینترنت و استثمارِ حیوانات را به تصویر می‌کشد. در این مطلب چند نمونه از کارهای او شاملِ طرح و پویانمایی معرفی شده‌اند.

درجاتِ مختلفِ حرکتِ خودمحرکه (مقایسه‌ی دوچرخه و ماشین)

این مطلب ترجمه‌ی یکی از فصل‌های کتابِ «انرژی و عدالت» نوشته‌ی ایوان ایلیچ، فیلسوف و منتقدِ اجتماعیِ اتریشی-آمریکایی است که نسخه‌ی اولِ آن در ۱۹۷۳ منتشر شد. تزِ اصلیِ او در این کتاب چنین است: صرفِ نظر از این‌که یک جامعه چقدر پیشرفته باشد، مصرفِ بیش از حد انرژی در آن منجر به از بین رفتن سلامتیِ اجتماعی می‌شود. به بیانِ ساده، همان‌طور که مصرفِ بیش از حد غذا بدنِ انسان را بیمار می‌کند، یک جامعه نیز باید میزانِ مصرفِ انرژیِ خود را کنترل کند. ایلیچ برایِ تبیینِ ایده‌اش به سراغ‌ِ صنعتِ حمل و نقل می‌رود و در این فصل از کتاب دو نوع نظامِ آمد و شد را با یکدیگر مقایسه می‌کند: نظامِ دوچرخه-محور در مقابلِ نظامِ ماشین‌محور.

کارآمدترین روشِ حمل و نقل از لحاظِ مصرفِ انرژی کدام است؟

انسانِ پیاده یا سوار بر دوچرخه از لحاظِ مصرفِ انرژی از تمامِ وسایلِ نقلیه‌ی موتوری به مراتب کارآمدتر است. در این نمودار روش‌هایِ مختلفِ آمد و شد از لحاظِ کارآیی مصرفِ انرژی با یکدیگر مقایسه شده‌اند. محورِ افقی مسافتی است که می‌توان یک نفر را با مصرفِ انرژیِ معادلِ یک لیتر بنزین جا به جا نمود. محورِ عمودی روش‌های مختلفِ حمل و نقل را نشان می‌دهد.

زائر یا گردش‌گر؟

برایِ ارتباط با سیاره‌مان زمین دو راه پیشِ روی‌مان قرار دارد: می‌توانیم مثلِ یک گردش‌گر رفتار کنیم و به زمین به مثابهِ تأمین‌کننده‌ی انواعِ کالا و خدمات برایِ مصرف، لذت و شادی‌مان نگاه کنیم؛ یا این‌که می‌توانیم به مثابهِ زائرانِ زمین رفتار کنیم و به سیاره‌مان نگاهی توأم با احترام و قدرشناسی داشته باشیم. گردش‌گران ارزشِ زمین و همه‌ی ثروت‌های طبیعی‌اش را فقط در رابطه با مفید بودنِ آن برای خودشان تفسیر می‌کنند. زائران اما سیاره را موجودی مقدس می‌بینند و ارزشِ ذاتیِ حیات را به رسمیت می‌شناسند. زمینِ زنده به خودیِ خود خوب است؛ با همه‌ی زیبایی‌ و وقارش.

فریبِ بزرگِ حمل و نقلِ مدرن

یک مردِ آمریکاییِ نمونه در هر سال بیش از ۱۶۰۰ ساعت وقت صرفِ ماشین‌اش می‌کند. او حین حرکت یا توقف در مسیرهایش در آن می‌نشیند. او آن‌را پارک می‌کند و دنبالش می‌گردد. او کار می‌کند تا بتواند قسط‌های ماهیانه‌ی آن‌را پرداخت کند. او کار می‌کند تا پولِ بنزین، عوارض، بیمه، مالیات و جریمه‌ها را بپردازد. او چهار ساعت از شانزده ساعت بیداری‌ِ روزانه‌اش را در جاده‌ها یا در حالِ‌گردآوری منابعِ لازم برای نگهداریِ ماشین‌اش سپری می‌کند؛ و تازه این آمار شاملِ زمانِ لازم برایِ انجامِ فعالیت‌های دیگری که توسطِ «حمل و نقل» بر او تحمیل شده‌اند نمی‌شود: زمانِ صرف شده در بیمارستان‌ها، دادگاه‌های جرائمِ رانندگی و گاراژها؛ زمانی که صرفِ تماشایِ آگهی‌های بازرگانیِ ماشین‌ها یا شرکت در کلاس‌های آموزشِ مصرف‌کننده‌ها می‌شود تا کیفیتِ خریدِ بعدی‌ افزایش یابد. آمریکاییِ نمونه، ۱۶۰۰ ساعت در سال صرف می‌کند تا ۷۵۰۰ مایل را طی کند: کمتر از ۵ مایل در ساعت. مردمِ کشورهایی که از صنعتِ حمل و نقل محروم هستند نیز همین‌کار را می‌کنند، با پای پیاده هر کجا که بخواهند می‌روند و به جایِ ۲۸ درصد، فقط ۳ الی ۸ درصدِ بودجه‌ی زمانیِ جامعه‌شان را به آمد و شد اختصاص می‌دهند. فصلِ تمایزِ آمد و شد در کشورهای ثروتمند و فقیر، طی کردنِ مسافت‌های طولانی‌تری طیِ یک ساعت از عمرِ بخشِ بزرگ‌تری از جامعه نیست،‌ بلکه ساعت‌های بیشتری از استفاده‌ی اجباری از میزانِ بالایی از انرژی است که به شیوه‌ای ناعادلانه توسطِ صنعتِ حمل و نقل توزیع می‌شود.

مسئولیت تو چه می‌شود؟

دیوارهای بلندِ این تمدن به ظاهر «جهانی» شاید بتوانند سرعتِ حرکتِ آواره‌های سوری را کم کنند یا شاید بتوانند به کلی مانع از ورودِ آن‌ها به خانه‌های امروز امنِ ما شوند،‌ اما هیچ دیواری نمی‌تواند جلویِ جسدِ کودکِ سوری را بگیرد. هیچ دریایی آن‌قدر عمیق نیست که بتواند جسدِ کودکِ سوری را در بر گیرد و دم بر نیاورد. جسدِ کودکِ سوری از جغرافیایِ جدیدی سخن می‌گوید. جغرافیایی «جهانی‌سازی شده» که کودکِ آواره‌ی سوری در آن جایی ندارد، اما جسدش از فرازِ دریاها و دیوارها عبور می‌کند؛ از مقابلِ دوربین‌ها می‌گذرد، در قلب‌های تک‌تک‌مان می‌نشیند و بی‌صدا می‌پرسد: مسئولیتِ تو چه می‌شود؟

شکستگی‌هایی که با طلا پر می‌شوند

آن‌ها اشیای شکسته را از طریقِ پر کردنِ خطوطِ بینِ قطعات با ماده‌ای شاملِ پودرِ طلا تعمیر می‌کنند تا بر شکستگی‌ها تأکید کرده باشند؛ چرا که آن‌ها خسارت و رنج را بخشی گران‌قدر از تاریخ‌چه‌ی یک چیز می‌بینند که آن‌را زیباتر می‌کند.

برو بالا