بیشغلی (بیکاری)[۱]unemployment یک برساختهی مدرن؛ و اشتغالِ مدرن روی دیگر مصرفگرایی[۲]consumerism است. جامعهی صنعتی از طریقِ اشتغال، افرادِ جامعه را به مصرفِ محصولات و خدماتِ نهادهای صنعتی دعوت میکند. افراد از وقتی متولد میشوند به مصرفکننده تبدیل میشوند (در نوزادی و کودکی به اجبار و بعد هم از طریقِ آموزشِ حرفهای به صورت سازمانیافته شده). آنها در بدوِ تولد مصرفکنندهی خدماتِ درمانی، طی دورانِ کودکی و نوجوانی مصرفکنندهی خدمات آموزشی، و در دورانِ جوانی و میانسالی از طریق اشتغال در نهادهای تولیدی و خدماتی به مصرفکنندهی انواعِ کالاها و خدماتِ مدرن تبدیل میشوند. کسی که به اندازهی کافی از این خدمات و محصولات استفاده نکند به عنوان فردی که کارآیی کافی ندارد به حاشیهی جامعهی مصرفیِ مدرن پرتاب میشود. به این ترتیب، پدیدهی بیشغلی را میتوان اینطور تعریف کرد: کسی که به اندازهی کافی در منظومهی تولید و مصرفِ جامعهی مدرن درگیر نیست.
پدیدهی بیشغلی را میتوان اینطور تعریف کرد: کسی که به اندازهی کافی در منظومهی تولید و مصرفِ جامعهی مدرن درگیر نیست.
اما نداشتنِ اشتغالِ مدرن لزوماً به معنای بیکاری نیست، اگرچه تمایلِ جامعهی مدرن به این است که فردِ بدونِ شغل را بیارزش و انگل جلوه دهد. با اینحال میتوان به صورتی مفید و خلاقانه بیشغل بود[۳]creative and useful unemployment به این معنا که از فرصت و وقتِ به دست آمده در اثر خروج از چرخههای مصرفگرایی مدرن برای افزایشِ کیفیتِ معیشت خود و اطرافیانِ خود استفاده کرد. در جوامع مدرن این کارِ سادهای نیست، اما نمونههایی هستند که امکانهایی دیگرگون را به ما نشان میدهند. به دو مثالِ زیر توجه کنید:
در آستانهی ۳۰ سالگی، جوشوا میلبورن[۴]Joshua Fields Millburn و ریان نیکودموس[۵]Ryan Nicodemus به این نتیجه رسیدند که کارِ تمام وقت برای یک شرکت و خریدِ کالاهای بیشتر، خلاء زندگیشان را پر نمیکند. آنها به این نتیجه رسیدند که این شیوهی زندگی آنها را به زیرِ قرض میبرد و استرس، ترس، افسردگی، اضطراب و حس تنهاییشان را افزایش میدهد. بنابراین آنها از شغلهای خود استعفا دادند و سعی کردند کنترل زندگیشان را با دنبالهروی از اصولِ سادهگرایی[۶]principles of minimalism به دست بگیرند و بر آنچه که در زندگی مهم میپندارند تمرکز کنند. آنها در اینجا از تجربههای زندگی سادهگرایانهشان[۷]minimalist مینویسند.
اما سادهگرایی فقط مختصِ جوانترها نیست. خانمِ هایدهماری شوئرمر[۸]Heidemarie Schwermer که یک مادربزرگِ ۶۹ سالهی آلمانی است بیش از ۱۶ سال است که بدونِ پول زندگی میکند. او که سابقاً معلم مدرسه و روان درمانگر[۹]psychotherapist بود در سال ۱۹۹۶ از شرِ همهی داراییهایش خلاص شد و خانهی اجارهایش را برای همیشه ترک کرد. از آن موقع تاکنون او به یک کوچنده[۱۰]nomad تبدیل شده که به ازای دریافت غذا و جای خواب، باغبانی و نظافتکاری میکند و یا مشاورهی روانی ارائه میدهد. او دربارهی ماجراهای زندگی نویناش چندین کتاب نوشته و همهی عایدی ناشی از آنها را به موسسات خیریه و یا افرادِ بیخانمانِ خیاباننشین داده است. مستندِ «زندگیِ بدون پول»[۱۱]Living Without Money دربارهی تجربههای او است.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
برخی از ترجمه و ویرایش متنهای منتشر شده در یوتوپیا توسط گروه ترجمه انجام میگیرد.