ماهیها نیز احساس دارند
آیا ماهیها هوشمند هستند؟ آیا احساس دارند؟ آیا خودآگاه هستند؟
آیا ماهیها هوشمند هستند؟ آیا احساس دارند؟ آیا خودآگاه هستند؟
بشرِ مدرن طیِ چند صد سالِ گذشته شاهدِ افزایشِ خیره کنندهی میزانِ مصرفِ انرژیِ خود بوده است به گونهای که باور به دائمی بودنِ این روندِ صعودی در ذهن و فرهنگِ جوامعِ مدرن ریشه دوانیده است. در این نوشته که توسط یک اخترفیزیکدانِ آمریکایی نوشته شده است افسانهی رشدِ نامحدودِ انرژی، حتی اگر به سرچشمهی ارزان و نامحدودِ انرژی دست بیابیم، توسط چند استدلالِ سادهی فیزیکی باطل میشود.
آیا غلبه بر تغییرِ اقلیم به کمک رویکردهایِ تقلیلگرا امکانپذیر است؟ ریچارد هاینبرگ معتقد است که این رویکردها نه تنها ناکارآمد هستند، بلکه حتی در صورتِ موفقیت راه را برایِ ورودِ بحرانهایِ عمیقِ بعدی باز میگذارند. برایِ مقابله با تغییرِ اقلیم و سایرِ بحرانهایی که در صف ایستادهاند، رویکردهایِ کلگرا لازم است.
آیا احداثِ سدهایِ عظیمِ مولدِ نیرویِ برقآبی، آنطور که طرفدارانِ آنها مدعی هستند، روشِ خوبی برایِ تولیدِ انرژیِ پاک، ارزان و تجدیدپذیر است؟ نویسندهی این مقاله نشان میدهد که پاکی، ارزانی و تجدیدپذیریِ نیرویِ برقآبی یک افسانه است.
آیا توافق حاصل شده در کنفرانسِ پاریس یک دستاورد مهم محسوب میشود؟ در حالیکه اغلبِ سیاستمداران، رسانههایِ جریانِ اصلی و حتی سازمانهایِ زیستمحیطی پاسخِ مثبتی به این سوال میدهند، نگاههایِ دیگری نیز وجود دارد. در این نوشته با یکی از انتقادیترین مواضع نسبت به توافقِ پاریس و محدودیتهایِ ذاتیِ آن آشنا میشویم؛ روایتی از سردخاکهایِ سیبری، فلوریدایی که زیرِ آب میرود، یخسارهایی که فرو میپاشند و بحرانی طولانی و عمیق که میتواند طومارِ نظامِ اقتصادیِ امروزِ جهان را در هم بپیچد.
اشتباه خواهد بود اگر فکر کنیم تأثیراتِ کربنی که در جو منتشر میکنیم به چند دهه یا قرن محدود خواهد شد. مسئولیتِ بینِنسلیِ ما شاملِ آیندهای بَسدورتر میشود که ممکن است به دهها یا صدها هزار سال برسد. این نوشته به مناسبتِ برگزاریِ کنفرانسِ تغییرِ اقلیم در پارس منتشر میشود.
نویسنده در این نوشته مدعی میشود که ریشهی فروپاشیِ سوریه را باید در زوالِ اقتصادِ این کشور، که به نوبهی خود از پایانِ تدریجیِ منابعِ نفتِ این کشور تأثیر پذیرفته، جستجو کرد. سوریهی مدرن به کمکِ نفتِ خام بنا شده بود و همان نفتِ خام هم نابودش کرد. نویسنده نامِ این پدیده را بیماریِ سوری مینامد و این پرسش را مطرح میکند که کدام کشور قربانی بعدیِ آن خواهد بود؟
اصطلاحِ «توسعه» یا نسخهی جدیدتر آن به نامِ «توسعهی پایدار» را زیاد میشنویم. سیاستمداران، دانشمندان و صنعتگران از طیفِ چپ گرفته تا راست از ضرورتِ توسعه سخن میگویند. آنها که روشنفکرترند و چالشهای زیستمحیطی و اجتماعی وابسته به «توسعه» را بهتر میدانند، گاه از «توسعهی پایدار» سخن میگویند، بیآنکه همیشه متوجه این نکته باشند که توسعهی پایدار میراثدارِ توسعه است و مفهومِ عمیقاً جدیدی نیست. اصطلاحات و مفاهیمِ توسعهمحور آنقدر در ادبیاتِ فرهنگی و سیاسیِ ما رخنه کردهاند که گاه به صورتِ ارزشهایی بدیهی تلقی میشوند. اما نقدهایی عمیق به مفهومِ توسعه وارد است که اغلبِ آنها را میتوان به توسعهی پایدار هم وارد دانست. این نوشته که توسطِ یکی از بارزترین منتقدانِ توسعه نوشته شده خلاصهای از تاریخِ تحولاتِ مفهومِ توسعه ارائه میدهد.
مطلبِ زیر ترجمهی مقالهی کلاسیکِ «یک آمریکاییِ صد در صد» نوشتهی رالف لینتون مردمشناسِ آمریکایی است و به شیوهای شیوا و جذاب به پدیدهی مهمِ «تلفیق فرهنگی» میپردازد. در خوانشِ این متن باید به دیدگاهِ مردمشناسیکِ آن توجه داشت و در نظر گرفت که برخلافِ آنچه در نگاهِ اول ممکن است به نظر برسد، متن به انتقاد از «آمریکایی بودن» نمیپردازد. هدفِ نویسنده در این متن نشان دادنِ تأثیری است که همهی ما، چه آمریکایی و چه ایرانی، از سایرِ فرهنگها گرفتهایم.
این مطلب ترجمهی یکی از فصلهای کتابِ «انرژی و عدالت» نوشتهی ایوان ایلیچ، فیلسوف و منتقدِ اجتماعیِ اتریشی-آمریکایی است که نسخهی اولِ آن در ۱۹۷۳ منتشر شد. تزِ اصلیِ او در این کتاب چنین است: صرفِ نظر از اینکه یک جامعه چقدر پیشرفته باشد، مصرفِ بیش از حد انرژی در آن منجر به از بین رفتن سلامتیِ اجتماعی میشود. به بیانِ ساده، همانطور که مصرفِ بیش از حد غذا بدنِ انسان را بیمار میکند، یک جامعه نیز باید میزانِ مصرفِ انرژیِ خود را کنترل کند. ایلیچ برایِ تبیینِ ایدهاش به سراغِ صنعتِ حمل و نقل میرود و در این فصل از کتاب دو نوع نظامِ آمد و شد را با یکدیگر مقایسه میکند: نظامِ دوچرخه-محور در مقابلِ نظامِ ماشینمحور.
این مطلب ترجمهی یکی از فصلهای کتابِ «انرژی و عدالت» نوشتهی ایوان ایلیچ، فیلسوف و منتقدِ اجتماعیِ اتریشی-آمریکایی است. تزِ اصلیِ او در این کتاب چنین است: صرفِ نظر از اینکه یک جامعه چقدر پیشرفته باشد، مصرفِ بیش از حد انرژی در آن منجر به از بین رفتن سلامتیِ اجتماعی میشود. به بیانِ ساده، همانطور که مصرفِ بیش از حد غذا بدنِ انسان را بیمار میکند، یک جامعه نیز باید میزانِ مصرفِ انرژیِ خود را کنترل کند. ایلیچ برایِ تبیینِ ایدهاش به سراغِ صنعتِ حمل و نقل میرود.