🖋 تلخیص و ترجمه: روزبه فیض
جوامع صنعتی و شبهصنعتی امروز انرژی زیادی مصرف میکنند؛ به واقع چرخ اقتصادهای مدرن توسط انرژی گردانده میشود. خودروها، هواپیماها و ماشینهای بزرگ صنعتی نشان دهندهٔ تسلط انسان بر منابع انرژی هستند؛ اما به همان نسبت اسرافکاری او را نیز عیان میسازند. ریچارد باکمینیستر فولر با ابداع چند مفهوم ساده وابستگی تمدن معاصر به انرژی و متقابلاً آسیبپذیری آن را شرح داد. فولر با الهام از «اسب بخار»[۴]horsepower که واحد اندازهگیری توان—معادل با حدود ۷۵۰ وات—ماشینآلات صنعتی است، واحد دیگری به نام «بردهٔ انرژی»[۵]energy slave ابداع کرد. بنا بر محاسبات او، یک فرد معمولی—صرفنظر از انرژی ضروری برای زنده ماندنش—میتواند حدود ۵۰۰ مگاژول کار در هر سال انجام دهد: معادل انرژی ذخیره شده در ۱۵ لیتر بنزین. فولر این مقدار انرژی را یک «بردهٔ انرژی» نامید؛ بردههایی خیالی که همه جا حضور دارند. آنها خودروها، قطارها، هواپیماها و کشتیها را هُل میدهند و چرخ صنایع را میچرخانند. تقریباً هیچ بخشی از زندگی مدرن وجود ندارد که وابسته به کار این بردههای انرژی نباشد.
روزگاری تنها نیرویی که در اختیارها انسان بود نیروی ماهیچههایش بود. اگرچه او بعدها توانست از نیروی چوب، حیوانات، آب و باد نیز استفاده کند، اما بودجهٔ انرژیاش محدود به «درآمدِ خورشیدی»[۶]solar income بود که از تابش روزانهٔ خورشید به سطح زمین تأمین میشد. بهرهبرداری از سوختهای فسیلی این وضعیت تاریخی را به شکلی استثنایی تغییر داد. مخازن زغال سنگ، نفت و گاز همانند باتریهای زیرزمینی عظیمی هستند که توسط میلیونها سال تابش خورشید شارژ شدهاند. استفاده از آنها به انسان اجازه داد تا از درآمد خورشیدی روزانهاش تجاوز کند و مصرف انرژیاش را دهها و صدها بار بیشتر کند. انسان نه دیگر به انرژی ماهیچههای خود محدود بود و نه به درآمد روزانهٔ خورشیدی. سوزاندن سوختهای فسیلی به این معنا بود که انسان میتوانست تعداد بیشماری بردهٔ انرژی اجیر کند.
فولر در دوران حیات خود شاهد گسترش چشمگیر خودروها و هواپیماها بود. حالا دیگر مسیرهایی که تا پیش از آن روزها طول میکشیدند را میشد طی چند دقیقه طی کرد؛ آنهم با کمترین زحمت. انسانها از نیروی ماهیچهها فاصله گرفتند و راه رفتن، اسبسواری و دوچرخهسواری عمدتاً به اموراتی حاشیهای یا تفریحی تبدیل شدند. انرژی مورد نیاز یک مسافر هوایی بینقارهای را میتوان با کل انرژی ماهیچهای او در همهٔ عمرش مقایسه کرد.
اما افزایش شگفتانگیز مصرف انرژی منحصر به حملونقل نیست. زندگی انسانهای معاصر بدون تکیه بر نیروی کار صدها و هزاران بردهٔ انرژی امکانپذیر نیست. امورات ظاهراً سادهای نظیر پر کردن یک لیوان آب آشامیدنی از شیر آب منزل نیازمند بردههای انرژی است: علاوه بر زیرساختهای گستردهای نظیر سدها، کانالها و لولههای انتقال و توزیع آب، تصفیه، ذخیرهسازی و پمپاژ آب نیز به شدت انرژیبر است. حتی اوقات فراغتی که در اختیار شماست نتیجهٔ زحمات بردههای انرژی است. به واسطهٔ کار هزاران بردهٔ انرژی است که شما میتوانید با خاطری آسوده در خانه استراحت کنید و نیازی به کار طولانی و طاقتفرسا در مزارع نداشته باشید. در همان لحظاتی که در حال استراحت بعد از غذای امروزتان هستید، بردههای انرژی در حال انتقال غذای هفتهٔ آیندهٔ شما به سوپرمارکتهای محله هستند و بردگانی دیگر در سراسر جهان در حال کاشتن، برداشتن، سرمایش، فرآوری، بستهبندی و انتقال غذای ماهها و سالهای آتی شما هستند.
اولین پیامد این وفور و ارزانی منابع فسیلی، زیادهروی در مصرف انرژی و تلفات انبوه آن است. بیشتر مردم درکی از اقتصاد انرژی مصرفیشان ندارند. آنها هزاران کالری انرژی مصرف میکنند تا چند صد کالری غذا تهیه کنند. وقتی هزاران بردهٔ ارزانقیمتِ انرژی آمادهٔ خدمتگذاری هستند، چه دلیلی برای صرفهجویی وجود دارد؟
پیامد دیگر، نآگاه شدن افراد از عواقب تصمیمهایشان است. هر روز زبالههای زیادی در خانهها و شهرها و کارخانهها تولید میشوند که با سرعت زیاد توسط بردههای انرژی از مقابل چشمان ما دور میشوند. هیچکس به راستی نمیداند «بردن» و «مدیریت» این همه زباله چهقدر زحمت دارد، چرا که حتی کارکنان شهرداری نیز معمولاً از خدمات بردههای انرژی برای انجام کارهایشان استفاده میکنند. به واقع، نگاهی گذرا به شهرها نشان میدهد که در چه بازهٔ زمانی ساخته شدهاند. شهرهایی که پیش از ظهور فراگیر بردههای انرژی شکل گرفتهاند کوچکترند و ابعادشان به گونهای است که میشود آنها را با پای پیاده طی کرد. اما فاصلهها در شهرهای جدیدتر آنقدر زیاد است که فقط به کمک بردههای انرژی میتوان آنها را پیمود. در گذشته حتی پادشاهان نیز به اندازهٔ شهروندان معمولی جوامع معاصر از خدمات بندگان و بردگان بیشمار بهرهمند نبودند.
جوامع معاصر ارزش سوختهای فسیلی را به هزینهٔ استخراج، پالایش و توزیع آنها تقلیل میدهند و هزینهٔ جایگزین ساختن آنها را لحاظ نمیکنند: ارزش این منابعِ تجدیدناپذیر که هدیهٔ میلیونها سال فعالیت خورشید و زمین هستند به مراتب بیشتر است. اگر هزینهٔ جایگزینی لحاظ میشد، قیمت هر لیتر بنزین احتمالاً به چند صد هزار دلار میرسید. مصرف این سوختها آسان و ارزان است، اما جایگزین ساختن آنها دشوار: کار ماهیچهای یکسال یک فرد، معادل مصرف سوخت یک خودرو طی یک هفته است. اغلب جوامع معاصر به جای اینکه منابع ارزشمند و محدود را با دقت زیاد صرف ساختن نظامهای اقتصادی تجدیدپذیر کنند، با نفرت و خشونت به منتقدانشان نگاه میکنند.
فولر در دوران حیات خود (۱۸۹۵ تا ۱۹۸۳) شاهد افزایش روزافزون هزینهٔ بردههای انرژی بود. نگاهی به تاریخ صنعت نفت این نکته را به خوبی نشان میدهد. اولین چاه نفتِ آمریکا در سال ۱۸۵۹ و به عمق فقط ۲۱ متر حفر شد. امروزه، برخی از چاههای حفر شده در خلیج مکزیکو پس از طی ۱۵۰۰ متر عمق آب دریا، به ۴۰۰۰ متر دیگر نیز حفاری در پوستهٔ زمین نیاز دارند.
دستیابی به بردههای انرژی جدید (مثلاً استخراج نفت)، خود نیازمند کارِ بردههای انرژی است؛ ولی بهرهگیری از بردههای انرژی مشمول قانون بازده نزولی[۷]diminishing returns است. در اوایل قرن بیستم یک بردهٔ انرژی میتوانست چاهِ نفتی حفر کند که منجر به یافتن ۱۰۰ بردهٔ انرژیِ جدید میشد: یعنی نسبت «۱۰۰ به ۱». این نسبت در نیمهٔ دوم قرن بیستم به «۳۰ به ۱» رسید. در دههٔ اول قرن بیست و یکم این نسبت به «۱۰ به ۱» نزدیک شده است. هر چه این نسبت به «۱ به ۱» نزدیکتر شود، کسر بزرگتری از بردههای انرژی موجود را باید در صنایع استخراج انرژی مشغول کرد. اگر به حد فرضی «۱ به ۱» برسیم، عملاً همهٔ بردههای انرژی جامعه در حال استخراج بردههای انرژی جدید خواهند بود و هیچ بردهٔ انرژی اضافهای برای سایر بخشهای اقتصاد باقی نمیماند. طبیعی است که مدتها پیش از رسیدن به چنین حدی، وابستگی اقتصاد به بردههای انرژی باید کاهش یابد.
طی قرن بیستم، دوران اوج وفور و ارزانی سوختهای فسیلی، چیدمان شهرها، اقتصادها، ذهنیتها و توقعها تغییر کرد. این چیدمانهای جدید مبتنی بر این پنداشته بودند که سوختهای فسیلی همواره فراوان و ارزان باقی خواهند ماند. اما این پنداشته به احتمال زیاد با شرایط دوران پسافسیلی[۸]post-fossil fuel که مبتنی بر منابع تجدیدپذیرِ انرژی است، سازگار نیست. منابع تجدید پذیر نمیتوانند به سرعت جایگزین حجم عظیم سوختهای فسیلی شوند. گذار به دوران پسافسیلی باید همراه با مبارزه با «بردهداری انرژی» باشد: مصرف انرژی باید کاهش یابد تا مجدداً به بودجهٔ خورشیدی روزانهٔ زمین بازگردد؛ این یعنی باید با شیوهٔ زندگی امروز که مبتنی بر بردهداری انرژی است خداحافظی کنیم.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
ریچارد باکمینستر فولر معمار و نظریهپرداز آمریکایی و در شمار نخستین فعالانی است که نسبت به محدودیتهای منابع زمین و ضرورت افزایش کارآیی و همافزایی تمدنهای معاصر هشدار داد.