مترجم: روزبه فیض
هیچ تردیدی دربارهی آمریکاییبودگیِ[۳]Americanism یک آمریکاییِ متوسط، یا تمایلِ او به اینکه به هر قیمتی شده از این میراثِ گرانقدر حفاظت کند وجود ندارد. با اینحال بیآنکه او متوجه باشد، برخی ایدههای بیگانهی موذی به تدریج به تمدنش رخنه کردهاند. صبح است و وطنپرستِ بیخبرِ ما در حالیکه پیژامه، پوششی که منشأِ آن به هندِ شرقی[۴]East Indian بر میگردد، به تن دارد، در تختی دراز کشیده که الگویِ ساختِ آن اصالتاً به ایران[آ]نویسنده در متن از عنوانِ Persia برایِ اشاره به ایران استفاده کرده است. یا آسیایِ صغیر باز میگردد. او تا بیخِ گوش در موادِ غیرِآمریکایی پیچیده شده است: پنبه اولین بار در هندوستان و کتان در خاورِ نزدیک اهلی شد؛ پشم از حیوانی که بومیِ آسیایِ صغیر است گرفته شده؛ و کاربردِ ابریشم برایِ اولین بار توسطِ چینیها کشف شد. همهی این مواد به کمکِ روشهایی که در آسیایِ جنوبِ غربی توسعه یافته است به لباس و پوشش تبدیل شدهاند. اگر هوا به اندازهی کافی سرد میبود، شاید او زیرِ یک لحافِ پَر[۵]eiderdown quilt که اختراعی اسکاندیناوی است خوابیده بود.
هنگامِ بیدار شدن، او به ساعت، اختراعی مربوط به اروپایِ قرونِ وسطی، نگاهی میاندازد؛ کلمهی لاتینِ نافذی را به صورتِ مخفف به کار میبرد؛ با عجله از جا بلند میشود و به دستشویی میرود. در اینجا اگر لحظهای بیاندیشد، احتمالاً خود را در محضرِ یک نهادِ بزرگِ آمریکایی خواهد پنداشت؛ شاید او داستانهایی دربارهی کیفیت و تکثرِ لولهکشیِ خارجیها شنیده باشد و گمان کند که در هیچ کشورِ دیگری در جهان یک مردِ متوسط در میانِ چنین تجملی به مستراح نمیرود. اما رخنهی موذیانهی خارجی او را تا اینجا هم دنبال کرده است. شیشه توسطِ مصریانِ باستان اختراع شده؛ کاربردِ کاشیهای صیقلی برایِ پوششِ کف و دیوارها به خاورِ نزدیک[۶]Near East باز میگردد؛ ساختِ چینی به چین و آبکاری رویِ سطوحِ فلزی به هنرمندانِ مدیترانهایِ عصرِ بُرُنز باز میگردد. حتی وانِ حمام و سنگِ توالتش نیز رونوشتهایی اندکی تغییر یافته از نسخههای اصلیِ رومیشان هستند. تنها مشارکتِ آمریکایی در این مجموعه به رادیاتورِ بخار مربوط میشود که وطنپرستِ ما بیاراده لحظهای به آن تکیه میکند.
در این حمام او دستهایش را با صابون، اختراعِ گالهایِ باستانی[۷]ancient Gauls، میشوید.[ب]گالها قومی باستانی متعلق به اروپای میانه و غربی هستند. او سپس دندانهایش را تمیز میکند، رویهای ویرانگر از اروپا که تا اواخرِ قرنِ هیجدهم به آمریکا هجوم نیاورد. بعد او صورتش را اصلاح میکند، آیینی مازوخیستی که اولین بار توسطِ روحانیونِ غیرمسیحیِ مصرِ باستان و سومر ابداع شد. با اینحال، اختراعِ تیغ که از جنسِ فولاد، آلیاژی از آهن و کربن که در هند یا ترکستان[۸]Turkestan کشف شده، است، جنبهی خودتنبیهیِ این فرایند را کاهش داده است. در نهایت، وطندوستِ آمریکاییِ ما خود را توسطِ یک حولهی تُرکیِ خشک میکند.
پس از برگشتن به اتاقخواب، دوستِ ما که قربانیِ بیاطلاعِ رویههای غیرِآمریکایی است، لباسهایش را از رویِ صندلی، که در خاورِ نزدیک اختراع شده، بر میدارد و مشغولِ پوشیدنِ آنها میشود. او لباسهایی چسبان به تن میکند که شکلِ خود را وامدارِ البسهی پوستیِ بیابانگردهایِ باستانیِ استِپهایِ آسیایی هستند. سپس آنها را به کمکِ دگمههایی که اولین نمونههایشان در اواخرِ عصرِ سنگ در اروپا مشاهده شد محکم میکند. این جامه برای فعالیت در فضایِ آزاد و در اقلیمهایِ سرد مناسب است، اما به هیچوجه مناسبِ تابستانهای آمریکایی، خانههایِ مجهز به سیستمِ گرمایش، و کوپههایِ پرامکانات نیست. عقلِ سلیم به دوستِ ما میگوید که تنِ او در جامههای اصیلِ آمریکایی مانندِ شورتِ بندیِ جی[۹]gee string یا کفشِ موکاسین[۱۰]moccasin به مراتب راحتتر خواهد بود؛ اما چه میتوان کرد که او اسیرِ ایدهها و عادتهای بیگانه شده است. در نهایت، او نوارهای از جنسِ پارچهی روشن به دورِ گردنش میبندد که بازمانهای از شالهای رویِ شانهای[۱۱]shoulder shawls است که کرواتهایِ قرنِ هفدهم میپوشیدند. او قبل از خروج برایِ آخرین بار خود را در آینه، که یک اختراعِ مدیترانهای کهن است، وارِسی میکند و برایِ صرفِ صبحانه از پلهها پایین میرود.
در اینجا نیز او با مجموعهی کاملی از اشیاءِ خارجی مواجه میشود. پیشِ رویش، ظروفِ سفالی حاوی غذا و نوشیدنی قرار گرفتهاند؛ که نامِ واقعیشان یعنی «چینی»، به خوبی گویایِ ریشهشان است. چنگالِ او اختراعی ایتالیایی مربوط به قرونِ وسطاست و قاشقش اصالتاً رومی است. او معمولاً صبحانهاش را با قهوه شروع میکند که گیاهی حبشی[۱۲]Abyssinian است که نخستینبار توسطِ اعراب کشف شد. بسیار محتمل است که نیازِ دوستِ آمریکاییِ ما به قهوه، بیارتباط به زیادهرویِ شبِ گذشتهی او در صرفِ نوشیدنیهای تخمیری[۱۳]fermented drinks که در خاورِ نزدیک اختراع شدهاند، یا نوشیدنیهای تقطیری[۱۴]distilled drinks که اختراعِ کیمیاگرانِ اروپایِ قرونِ وسطا هستند، نباشد.
با وجودی که عربها قهوهشان را تلخ صرف میکنند، او احتمالاً آنرا با شکر، که در هند کشف شده، شیرین میکند؛ و آنرا با شیر یا خامه که محصولِ اهلیکردنِ دامها و فنآوریِ شیردوشیست و هر دو ریشه در آسیایِ صغیر دارند، رقیق میکند.
اگر وطنپرستِ آمریکاییِ ما تا آن اندازه سنتگرا باشد که بخواهد صبحانهی به اصطلاح آمریکایی[۱۵]American breakfast میل کند، باید قهوهاش را همراه با یک پرتقال، میوهای که در منطقهی مدیترانه اهلی شده، گرمک[۱۶]cantaloupe، که در فارس اهلی شده، یا انگور، که در آسیایِ صغیر اهلی شده صرف کند. او صبحانهاش را با صرفِ کاسهای از غلات[۱۷]cereal که شاملِ دانههایی است که در خاورِ نزدیک اهلی شدهاند و با روشهای اختراعیِ همان منطقه آماده گشتهاند ادامه میدهد. بعد او به سراغِ وافل[۱۸]waffles، که اختراعی اسکاندیناوی است، و مقدارِ زیادی کره، که مادهای آرایشی در خاورِ نزدیک است، میرود. به عنوانِ مخلفات، او ممکن است تخمِ پرندهای که در آسیایِ جنوبِ شرقی اهلی شده را بخورد، یا اینکه ورقههای نازکی از گوشتِ حیوانی را که در همان منطقه اهلی شده و توسطِ فرایندِ اختراعیِ اروپاییانِ شمال نمکسود و دودی گشته، مصرف کند.
صبحانه که تمام میشود، او قطعهای نمدِ قالبگیری شده که توسطِ بیابانگردهای شرقِ آسیا اختراع شده را رویِ سرش قرار میدهد[پ]منظور کلاهِ نمدی است و اگر احتمالِ بارشِ باران را بدهد، رویِ کفشهایش گترهایی از جنسِ لاستیک، که کشفِ مکزیکیهای باستان است، میپوشد و با خود یک چتر، که در هندوستان اختراع شده، بر میدارد. سپس او برایِ رسیدن به قطار شتاب میکند؛ قطار، و نه شتاب کردن، اختراعِ انگلیسیهاست. در ایستگاه او لحظهای برایِ خریدنِ روزنامه درنگ میکند و پولِ روزنامه را با سکههایی که اختراعِ لیدیهای باستان[۱۹]ancient Lydia است میپردازد. پس از سوار شدن به قطار، به صندلیاش تکیه میدهد تا دودِ سیگاری[۲۰]cigarette که اختراعِ مکزیکیهاست یا سیگارِ برگی[۲۱]cigar که اختراعِ برزیلیهاست را درونِ ریههایش جای دهد. در همین حال او اخبارِ روز را میخواند که با حروفِ اختراعیِ سامیانِ باستان[۲۲]ancient Semites، طیِ فرایندی که در آلمان اختراع شده، رویِ مادهای که در چین اختراع شده حک شده است. همانطور که سرمقالهی امروز را که دربارهی عواقبِ نامطلوبِ پذیرشِ ایدههای خارجی هشدار میدهد میخواند، از اینکه یک آمریکاییِ (برگرفته از نامِ آمریگو وسپوچی[۲۳]Amerigo Vespucci، جغرافیدانِ ایتالیایی) صد در صد (سیستمِ دهدهی اختراع شده توسطِ یونانیها) است، خدایی عبری را به زبانی هندواروپایی شکر میگوید.
هدف ما در مجلهٔ یوتوپیا افزایش دانایی عمومی دربارهٔ مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی است. مطالب مجله با عشق انتخاب، ترجمه و منتشر میشوند. بهترین و تنها دلگرمی برای ما این است: مطالب ما را بخوانید، دربارهشان فکر کنید، با ما حرف بزنید! توجه داشته باشید که انتشار مطالب در یوتوپیا به معنای تأییدِ بیقید و شرطِ محتوای آنها و یا حمایت از سوابق اجتماعی-سیاسی-فکری بهوجودآورندگانشان نیست.
رالف لینتون یکی از شناختهشدهترین مردمشناسانِ آمریکایی در قرنِ بیستم است.
Linton, R., 1937. One Hundred Percent American. The American Mercury 40. ↩
Ralph Linton ↩
Americanism ↩
East Indian ↩
eiderdown quilt ↩
Near East ↩
ancient Gauls ↩
Turkestan ↩
gee string ↩
moccasin ↩
shoulder shawls ↩
Abyssinian ↩
fermented drinks ↩
distilled drinks ↩
American breakfast ↩
cantaloupe ↩
cereal ↩
waffles ↩
ancient Lydia ↩
cigarette ↩
cigar ↩
ancient Semites ↩
Amerigo Vespucci ↩