این نوشته برگرفته از ایدههای ریچارد باکمینیستر فولر، معمار و نظریهپرداز آمریکایی است که توسط استوارت مکمیلن، کاریکاتوریست استرالیایی، به شکلی هنرمندانه و آموزنده مصور شده است. آنچه میخوانید خلاصهای از روایت مکمیلن است.
تأکید بر افزایشِ کاراییِ انرژی به معنای قطعی شمردنِ شیوهٔ زندگیِ معاصر است. اما اگر بخواهیم به شکلی معنادار با چالشهایِ بزرگِ معاصر، نظیرِ تغییر اقلیم یا وابستگی به سوختهای فسیلی روبهرو شویم، ضروری است که شیوهٔ کنونیِ زندگیِ مدرن را متحول سازیم. در این نوشته چندین نقدِ مهم که بر سیاستهایِ مبتنی بر افزایشِ کاراییِ انرژی وارد است بررسی میشود.
بشرِ مدرن طیِ چند صد سالِ گذشته شاهدِ افزایشِ خیره کنندهی میزانِ مصرفِ انرژیِ خود بوده است به گونهای که باور به دائمی بودنِ این روندِ صعودی در ذهن و فرهنگِ جوامعِ مدرن ریشه دوانیده است. در این نوشته که توسط یک اخترفیزیکدانِ آمریکایی نوشته شده است افسانهی رشدِ نامحدودِ انرژی، حتی اگر به سرچشمهی ارزان و نامحدودِ انرژی دست بیابیم، توسط چند استدلالِ سادهی فیزیکی باطل میشود.
این مطلب ترجمهی یکی از فصلهای کتابِ «انرژی و عدالت» نوشتهی ایوان ایلیچ، فیلسوف و منتقدِ اجتماعیِ اتریشی-آمریکایی است که نسخهی اولِ آن در ۱۹۷۳ منتشر شد. تزِ اصلیِ او در این کتاب چنین است: صرفِ نظر از اینکه یک جامعه چقدر پیشرفته باشد، مصرفِ بیش از حد انرژی در آن منجر به از بین رفتن سلامتیِ اجتماعی میشود. به بیانِ ساده، همانطور که مصرفِ بیش از حد غذا بدنِ انسان را بیمار میکند، یک جامعه نیز باید میزانِ مصرفِ انرژیِ خود را کنترل کند. ایلیچ برایِ تبیینِ ایدهاش به سراغِ صنعتِ حمل و نقل میرود و در این فصل از کتاب دو نوع نظامِ آمد و شد را با یکدیگر مقایسه میکند: نظامِ دوچرخه-محور در مقابلِ نظامِ ماشینمحور.